کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاتم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن مسلم ابی صغیره ٔ قشیری مکنی به ابو یونس . محدث است . شعبه از او روایت کند.
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن مسلم مکنی به ابوصغیره . محدث است و شاید بودکه این مرد همان حاتم بن مسلم مذکور در عقدالفرید باشد که در قسمت خلافت ولید در 45 سالگی وفات کرد. رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 215 شود.
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن هرثمةبن الاعین . یکی از امراء عصر خلفای عباسی والی مصر. وی در 194 هَ . ق . از دست محمد امین بحکمرانی مصر منصوب گشت و او رابا مردم احواف محاربه ای روی داد و وی در این جنگ تا بلبیس پیش رفت و سپس صلح کردند و ولایت او در مصر شش ...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن هرثمةبن نصرالبجلی . او به عهد متوکل باللّه بجای پدر خویش هرثمةبن نصر چند روز سمت ولایت مصر داشته است .
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن یونس جرجانی معروف به مخضوب و مکنی به ابومحمد. از حفاظ و محدثین و موطن او اصفهان است . وی از ابوالولید الطیالسی و سعیدبن منصور و علی بن الجعدو مسدّد و یحیی الحمانی روایت دارد و محمدبن احمد الزهری و احمدبن محمودبن صبیح از او ر...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) دهلوی ظهیرالدین (شیخ ...). یکی از مشاهیر شعراء هندوستان و اولین ادیبی که بزبان اردو نوشت او بود. مولد او سال 1111 هَ . ق . شهر دهلی است و او را بزبان اردو دو دیوان است .
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) شفی بن مرثد. مکنی به ابو فروه . خواهرزاده ٔ یزیدبن مرثد. محدث است .
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) کاشی ، هدایت اﷲ.شاعر معاصر شاه عباس . او در اول هدایت و سپس حاتم تخلص می کرد و او را دیوانی است . و بیت ذیل از اوست :فتاده از نظر هر که هست در عالم هنوز چشم بداندیش در قفای من است .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) نام شاعری است عرب و او راست :اذا ما اتی یوم ُ یُفَرق ُ بیننابموت ، فکن انت الذی یتاخرُ.در عقدالفرید آمده است : آنگاه که متوکل وزیر خود، عبداﷲبن یحیی بن خاقان را بجزیره ٔ اقریطش نفی کرد این وزیر با کنیزکی اقریطشی عشق ورزیدن گرفت ...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) همدانی . از شعرای ایران .وی در همدان شغل عطاری می ورزید. بیت ذیل از اوست :خانه ٔ دل را تهی کن از هوسها چون حباب تا توانی کف زنان چون موج از دریا گذشت .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) کلاغ سیاه . زاغ سیاه . || زاغ سرخ پاو سرخ منقار که آن را غراب البین گویند. (منتهی الارب ). و آن زاغی سرخ پای و سرخ منقار و دانه خوار و حلال گوشت بود و عرب بانگ او را شوم گیرد و نشانه ٔ جدائی و فراق شمرد. و آن خردتر و کشیده اندام...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ](اِخ ) ابن سالم الاعرجی مکنی به ابوبشر. محدث است .
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ت ِ ] (اِخ ) ابن وردان مکنی به ابویزید. محدث است .
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم .[ ت ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعد طائی مکنی به ابوسفانه . مردی سخی و جوانمرد ازقبیله ٔ طی ّ که عرب به سخا و کرم وی مَثل زند: اکرم من حاتم طی . و در فارسی مثل حاتم یا مثل حاتم طائی گویند. و از آن سخت سخی و بخشنده خواهند : ای دریغ آن حر هنگام سخا حا...
-
واژههای مشابه
-
کلاته حاتم
لغتنامه دهخدا
کلاته حاتم . [ ک َ ت ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. محلی جلگه ای و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).