کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حابس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حابس
/hābes/
معنی
بازدارنده؛ حبسکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ِب ] (اِخ ) ابن عمر. مکنی به ابوهاشم . رجوع به ابوهاشم سعد سنجاری ... شود.
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن دغنه کلبی . صحابی است و او راست : خبری در اعلام النبوة، که ابونصر آن را به اختصار آورده و هشام بن الکلبی آن را، از عدی بن حاتم آرد که گفت : مرا مزدوری بود از کلب که او را حابس بن دغنه گفتندی . روزی که به آستان خانه ایستاده ب...
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعة التمیمی . مکنی به ابوحیّه . ابن حبان گوید: او صحبت رسول را دریافت . و ابن السکن گوید حابس از بصریین ، و پسر وی ، حیه . از او روایت کند که از پیغمبر (ص ) شنیدم که فرمود: «العین حق » و این حدیث را احمد و ترمذی و ابن خزیم...
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعة الیمانی . بقول ابن حبان ، صحابی است و بارودی گوید: در جنگ صفین با معاویه بود و کشته شد. طبرانی از طریق عبدالواحدبن ابی عون روایت کند که علی علیه السلام در جنگ صفین بر حابس که از عباد بود گذر کرد و شاید بود که این مرد ح...
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سعد الیمانی . صحابی است .عبدالصمدبن سعید حمصی او را در شمار صحابه ای که به حمص آمدند آرد و گوید او از حمص به مصر شد. عسقلانی گوید شاید که این مرد با حابس سابق الذکر یکی باشد. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 286 ش...
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سعدبن منذربن ربیعة بن سعدبن بثری الطائی الیمانی . صحابی است و او از آن گروه از صحابه است که ابوبکر به شام فرستاد.وی از ابوبکر صدیق و فاطمه علیها السلام روایت دارد.و از ابوبکر روایت کند که پیغمبر(ص ) گفت : «من صلی صلاة الصبح ...
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) ابوالأقرع تمیمی . او حکم عرب بود به جاهلیّت . (منتهی الارب ).
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) نام جائی و نام روزی از روزهای بنی تغلب که بدانجای بود. اخطل گوید : لیس یرجون ان یکونوا کقومی قد بلوایوم حابس و الکلاب .و هم او گوید:فاصبح ما بین الکلاب فحابس قفاراً یغنیها مع اللیل یومها.و ذوالرمة گوید:اقول لعجلی یوم فلج و حابس ...
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حبس . بازدارنده . حبس کننده . || محبوس . و بدین معنی در شعر حصین بن همام آمده است : موالیکم مولی الولادة منهم و مولی الیمین حابس قد تقسما.- حابس العرق ؛ دارو که خوی بازدارد.- حابس دم ؛ دارو که خون از جستن و دویدن ...
-
حابس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hābes بازدارنده؛ حبسکننده.
-
واژههای مشابه
-
حابس الجوز
لغتنامه دهخدا
حابس الجوز. [ ب ِ سُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) گچ . جیر. و از آن گچ را حابس الجوز نامند که حفظ جوزالطیب از فساد و تباهی کند. (داود ضریر انطاکی ). جبس . جبسین .
-
حابس النفط
لغتنامه دهخدا
حابس النفط. [ ب ِ سُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) تبن (؟) سُمّی به لأنه یحفظ دهن النفط من الصعود. (داود ضریر انطاکی ).
-
واژههای همآوا
-
هابس
لغتنامه دهخدا
هابس . (اِخ ) (توماس ) رجوع به هابز شود.