کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حائکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حائکی
لغتنامه دهخدا
حائکی . [ ءِ ] (حامص ) بافندگی . جولاهی . بافکاری . پایبافی . گوفشانی . همگری .
-
جستوجو در متن
-
دروگر
لغتنامه دهخدا
دروگر. [ دُ گ َ ] (ص مرکب ) درودگر. مخفف درودگر که استاد چوب تراش باشد. و به عربی نجار گویند. (برهان ) (از غیاث ) : درحال نجاری طلب کرد تا صندوق بتراشد جبرئیل بصورت دروگری بر در سرای آمد. (قصص الانبیاء ص 90).نه از دروگر و از کفشگر خبر داریم نه بر فقا...