کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حائل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
delimiters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرمین، حائل
-
buffer zone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منطقه حائل
-
حاجز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] hājez مانع؛ حائل.
-
retaining wall
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیوار حائل
-
delimiter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدا کننده، حائل
-
propped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امیدوارم، نگه داشتن، پشتیبانی کردن، حائل کردن یا شدن
-
interception
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استراق سمع، جلو گیری، حائل بودن
-
interceptions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعقیب، جلو گیری، حائل بودن
-
propping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمایت کردن، نگه داشتن، پشتیبانی کردن، حائل کردن یا شدن
-
اطهار
لغتنامه دهخدا
اطهار. [ اَ ] (اِخ ) از نواحی حائل است و حائل میان دو ریگزار است بین جراد و اطهار. (از معجم البلدان ).
-
coamings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
coamings، حائل، ظرف لبه بلند
-
stayers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجران، نگاهدار، حائل، کسی یا چیزی که توقف میکند
-
stayer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجر، نگاهدار، حائل، کسی یا چیزی که توقف میکند
-
coaming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
coaming، حائل، ظرف لبه بلند
-
نازا
واژگان مترادف و متضاد
حائل، سترون، عاقر، عقیم، نابارور ≠ بارور، زایا