کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حائط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حائط
/hā'(y)et/
معنی
۱. دیوار؛ جدار.
۲. بستانی که اطرافش دیوار باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حائط
لغتنامه دهخدا
حائط. [ ءِ ] (اِخ ) ناحیه ای است به یمامة.
-
حائط
لغتنامه دهخدا
حائط. [ ءِ ] (ع اِ) دیوار. جدار : دوستی ببرید زآن مخلص تمام رو به حائط کرد تا نارد سلام . (مثنوی ). || دیوار باغ . || کده . کنت . کند. ج ، حیطان ، حیاط. || بستان دیواربست . ج ، حوائط : دریغ سی و سه پاره رز و دوازده ده دریغ حائط و قصر و زمین و انهارم ...
-
حائط
دیکشنری عربی به فارسی
ديوار , جدار , حصار , محصور کردن , حصار دار کردن , ديوار کشيدن , ديواري
-
حائط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hā'(y)et ۱. دیوار؛ جدار.۲. بستانی که اطرافش دیوار باشد.
-
جستوجو در متن
-
حیطان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حائط] [قدیمی] hitān = حائط
-
حصار دار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حائط
-
دیوار کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
حائط
-
دیواری
دیکشنری فارسی به عربی
جدارية , حائط
-
جدار
دیکشنری فارسی به عربی
حائط , ستارة
-
محصور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حائط , ساحة
-
دیوار
دیکشنری فارسی به عربی
حائط , ستارة , سياج
-
حیاط
لغتنامه دهخدا
حیاط. (ع اِ) ج ِ حائط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حائط شود.
-
حایط
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . حائط ] (اِ.) دیوار.
-
حصار
دیکشنری فارسی به عربی
تسييج , تشنج , حائط , حصن , سياج , عفريتة