کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جین
/jin/
معنی
نوعی پارچۀ نخی ضخیم با بافت فشرده که معمولاً از آن جامۀ رو و بهویژه شلوار میدوزند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
gin
-
جستوجوی دقیق
-
جین
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) 1 - نوعی پارچة کتانی ضخیم و محکم که از آن لباس دوزند. 2 - شش عدد از هر چیز.
-
جین
لغتنامه دهخدا
جین . (اِ) بر وزن کین ، صفات زشت را گویند وصوفیه تعبیر از آن بنفس کنند. (برهان ) (آنندراج ).
-
جین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: gin] jin نوعی پارچۀ نخی ضخیم با بافت فشرده که معمولاً از آن جامۀ رو و بهویژه شلوار میدوزند.
-
جین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: gin] jin نوعی نوشابۀ الکلی که از تقطیر دانههای تخمیر شدۀ غلات بهدست میآید و با چیزهای خوشبو از قبیل دانۀ سرو کوهی یا ابهل یا پوست نارنج معطر میشود.
-
جین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: douzaine] jin واحد شمارش کالا برابر با شش یا دوازده عدد؛ دوجین.
-
جین
دیکشنری فارسی به عربی
جن
-
جین
لهجه و گویش تهرانی
شش تا
-
واژههای مشابه
-
جين
دیکشنری عربی به فارسی
ژن , عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثي است
-
گنه جین
لغتنامه دهخدا
گنه جین . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 18 هزارگزی باختر قصبه بهار و 2 هزارگزی شمال شوسه ٔ همدان به اسدآباد واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 560 تن است . آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول ...
-
گنه جین
لغتنامه دهخدا
گنه جین . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان که در 6 هزارگزی جنوب قصبه ٔ کبودرآهنگ و 10 هزارگزی شمال شوسه ٔتهران به همدان واقع شده است . موقعیت آن تپه ماهور وهوای آن سرد و سکنه اش 300 تن است . آب آن از چشمه و ق...
-
غله جین
لغتنامه دهخدا
غله جین .[ غ َ ل َ / ل ِ ] (ص ) در لهجه ٔ طبری به معنی ابلق . رجوع به ابلق و واژه نامه ٔ طبری چ دکتر صادق کیا شود.
-
جین قشلاقی
لغتنامه دهخدا
جین قشلاقی . [ ق ِ قی ] (اِخ ) دهی جزو دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، نخود، عدس و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
جین کندی
لغتنامه دهخدا
جین کندی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 91 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
تله جین
لغتنامه دهخدا
تله جین . [ ت َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع است و 356 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).