کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیلانات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیلانات
لغتنامه دهخدا
جیلانات . (اِخ ) نواحی گیلان . رجوع به گیلان شود.
-
جستوجو در متن
-
خرکان
لغتنامه دهخدا
خرکان . [ خ َ ](اِخ ) دهی بوده است مابین عراق و جیلانات . (از نزهت القلوب چ لیدن ص 60). رجوع به حاشیه ٔ «خرکام » شود.
-
اصفهبد
لغتنامه دهخدا
اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در ذیل بقاع جیلانات آرد: از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات «فه » و عرض از خط استوا «لخ »، شهری وسط است حاصلش غله و برنج و اندکی میوه باشد ولایت بسیار است و قریب صد پاره دیه از توابع اوست ، حقوق د...
-
خستجان
لغتنامه دهخدا
خستجان . [ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از ولایت شمالی ایران : اشکور و دیلمان و ولایت طوالش و خرکان و خستجان ولایت بسیار است مابین عراق و جیلانات در کوهستان خست افتاده است و هر ولایت در حکم حاکم علیحده باشد و آن حاکم خود را پادشاهی شمارد و مردم آنجا جنگی و م...
-
کوتم
لغتنامه دهخدا
کوتم . [ ک َ ت َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است از آن آنسوی رودیان به گیلان . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 149). شهرکی است از نواحی گیلان و هبةاﷲبن ابی المحاسن بن ابی بکر جیلانی ابوالحسن - یکی از زهاد دقیق النظر در ورع و اجتهاد - بدانجا منسوب است . (از معجم ...
-
عراق عجم
لغتنامه دهخدا
عراق عجم . [ ع ِ ق ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) ایالت جبال را در قرون وسطی غالب اوقات عراق عجم نامیده اند تا با عراق عرب اشتباه نشود. ایالات جبال (عراق عجم ) شهرهای بزرگی داشت از قبیل کرمانشاه ، همدان و در شمال خاوری آن ری و در جنوب خاوری اصفهان بود. از جمله ر...
-
تمیجان
لغتنامه دهخدا
تمیجان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان املش که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). در سفرنامه ٔ رابینو (بخش انگلیسی ص 8 و ترجمه ٔ فارسی آن ص 26) از تمیجان بدینگونه یاد کند: «از آمل تا تمیجان در...
-
گیلان
لغتنامه دهخدا
گیلان . (اِخ ) مرکب از گیل به اضافه ٔ ان ، پسوند مکان ، در پهلوی گلان . یعنی مملکت گیل ها، نزد یونانیان گلا ، در اوستا نام ناحیتی به صورت «ورنا» آمده و خاورشناسان در تعیین محل آن اختلاف دارند. بر طبق سنت آن ، همان مملکت «پتشخوارگر» (طبرستان و گیلان )...
-
لاهیجان
لغتنامه دهخدا
لاهیجان . (اِخ ) (شهر...) حمداﷲ مستوفی گوید: از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات فدک و عرض از خط استوا لح شهری بزرگ است و دارالملک جیلانات آبش از جبال بر میخیزد و حاصلش برنج و ابریشم و اندک غله میباشد و نارنج و ترنج و میوه های گرمسیری فراوان است ...
-
اصفهبد
لغتنامه دهخدا
اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) خورشید، نواده ٔ فرخان اسپهبد. از ملوک طبرستان بود. پدر وی آذرمهر پس از اسپهبد فرخان 12 سال سلطنت کرد. خواندمیر آرد: چون بمقتضای روش سپهر آذرمهر پهلو بر بستر ناتوانی نهاد و پسرش اسپهبد خورشید بحد بلغا نرسیده بود وصی...