کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیر و ویر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیر و ویر
لغتنامه دهخدا
جیر و ویر. [ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) طعامی که از روده ٔ سرخ کرده و جگر گوسفند و پیازداغ کنند و فقرا آنرا نانخورش سازند. جغوربغور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || (اِ صوت ) در تداول ، سر و صدا: جیر و ویر کردن ؛ سر و صدا راه انداختن . داد و بیداد، هیا...
-
جیر و ویر
فرهنگ گنجواژه
درهم، خط بد، سروصدا، صدای ریز.
-
واژههای مشابه
-
جیر جیر
دیکشنری فارسی به عربی
صرير
-
چرم جیر
دیکشنری فارسی به عربی
جلد مدبوغ
-
پارچه جیر
دیکشنری فارسی به عربی
جلد مدبوغ
-
جیر ،جیرین
لهجه و گویش تهرانی
زیر ،زیرین
-
واژههای همآوا
-
جیروویر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) jirovir ۱. دادوفریاد.۲. سروصدا.
-
جستوجو در متن
-
ویر
لغتنامه دهخدا
ویر. (اِ) بیر. بر. از ویر؛ یعنی ازحفظ کردن و به خاطر نگاه داشتن . (برهان ). || حفظ. حافظه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بپرسید نامش ز فرخ هجیربگفتا که نامش ندارم به ویر. فردوسی .چه افتاد ای عزیزان مر شما راکه شد یکبارتان یاد من از ویر؟ ؟- از ویر شدن ؛ ا...