کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیره بندی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیره بندی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حصة
-
واژههای مشابه
-
جیرة
لغتنامه دهخدا
جیرة. [ ج َ ی َ رَ ] (ع اِ) ج ِ جار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). همسایگان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رجوع به جار شود.
-
ration dense
جیرۀ فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] غذاهایی که ازطریق فراوری، با حفظ ارزش غذایی، از حجم و کمیت آنها کاسته میشود
-
جیره خوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص فا.) 1 - کسی که جیره دریافت می کند. 2 - مجازاً نوکر.
-
جیره خوار
لغتنامه دهخدا
جیره خوار. [ رَ / رِ خوا / خا ] (نف مرکب ) جیره خورنده . جیره خور. راتبه خور : کنون از جیره خواران قدیمم نمک پرورده ٔ ناز و نعیمم . تأثیر (از آنندراج ).بر طبل آسمان زند از کهکشان دوان در مطبخش زمانه به احضار جیره خوار.شفیع اثر (از آنندراج ).
-
جیره خور
لغتنامه دهخدا
جیره خور. [ رَ / رِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب )جیره خوار. اجری خور. رجوع به جیره و جیره خوار شود.
-
حصن جیره
لغتنامه دهخدا
حصن جیره . [ ح ِ ن ِ رَ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 106).
-
جیره خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] ‹جیرهخور› jirexār کسی که از دیگری جیره میگیرد.
-
جیره دادن
دیکشنری فارسی به عربی
علاوة
-
ورقه جیره
دیکشنری فارسی به عربی
ملاحظة
-
قِلاق جیرّه
لهجه و گویش بختیاری
qelâq-jirra کلاغ زاغى.
-
جیره بگیر
لهجه و گویش تهرانی
مزدور
-
جیره بگیر
لهجه و گویش تهرانی
مزدور
-
جیره خور
لهجه و گویش تهرانی
مزدور