کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیرهخوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جیرهخوار
مترادف و متضاد
اجیر، حقوقبگیر، مزدور ≠ جیرهده، مخدوم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیرهخوار
واژگان مترادف و متضاد
اجیر، حقوقبگیر، مزدور ≠ جیرهده، مخدوم
-
واژههای همآوا
-
جیره خوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص فا.) 1 - کسی که جیره دریافت می کند. 2 - مجازاً نوکر.
-
جیره خوار
لغتنامه دهخدا
جیره خوار. [ رَ / رِ خوا / خا ] (نف مرکب ) جیره خورنده . جیره خور. راتبه خور : کنون از جیره خواران قدیمم نمک پرورده ٔ ناز و نعیمم . تأثیر (از آنندراج ).بر طبل آسمان زند از کهکشان دوان در مطبخش زمانه به احضار جیره خوار.شفیع اثر (از آنندراج ).
-
جیره خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] ‹جیرهخور› jirexār کسی که از دیگری جیره میگیرد.
-
جستوجو در متن
-
حقوقبگیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. کارمند ۲. مزدبگیر، جیرهخوار، مزدور
-
مزدبگیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجیر، جیرهخوار، مزدور ۲. حقوقبگیر، مزدگیر
-
طعمهخوار
واژگان مترادف و متضاد
۱. غذاخور ۲. جیرهخوار ≠ جیرهده ۳. روزیرسان، رزقده، رزاق
-
اجیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. جیرهخوار، خودفروخته، مزدبگیر، مزدور ۲. اسیر، گرفتار
-
مزدور
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجیر، جیرهخوار، خودفروخته، عامل، مزدبگیر، مواجببگیر، ۲. عمله، فعله، کارگر ≠ بیکار ۳. سپاهی، سرباز، لشکری
-
وظیفهخور
واژگان مترادف و متضاد
۱. جیرهخوار، روزیدار، طعمهخوار، نانخور، نوالهخور، وظیفهخوار ۲. بازنشسته، متقاعد، مستمریبگیر