کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جگرگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جگرگون
/jegargun/
معنی
به رنگ جگر؛ سرخ پُررنگ: ◻︎ بر کنار دجله دور از یار و مهجور از دیار / دارم از اشک جگرگون دجلهٴ خون در کنار (جامی: ۲۵۷).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
hepatic
-
جستوجوی دقیق
-
جگرگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) jegargun به رنگ جگر؛ سرخ پُررنگ: ◻︎ بر کنار دجله دور از یار و مهجور از دیار / دارم از اشک جگرگون دجلهٴ خون در کنار (جامی: ۲۵۷).
-
واژههای مشابه
-
اشک جگرگون
لغتنامه دهخدا
اشک جگرگون .[ اَ ک ِ ج ِ گ َ گو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ .(آنندراج ). و رجوع به اشک پیازی و اشک گل گون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک خونین شود.
-
جستوجو در متن
-
اشک حنائی
لغتنامه دهخدا
اشک حنائی . [ اَ ک ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک خونین و اشک گلگون شود.
-
اشک خون آلوده
لغتنامه دهخدا
اشک خون آلوده . [ اَ ک ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خونی و اشک خونین شود.
-
اشک خونی
لغتنامه دهخدا
اشک خونی . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک خونین . اشک سرخ . و رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونین شود.
-
سرسخن
لغتنامه دهخدا
سرسخن . [ س َ س ُ خ َ ] (اِ مرکب ) عنوان داستان که آن را به شنجرف مینویسند. (غیاث ) (آنندراج ) : اول بنام من رقم خون کشید عشق نام من است سرسخن دفتر بلا. باقر کاشی (از آنندراج ).ز درد سرسخن سرخی جگرگون فتاده نقطه اش چون قطره ٔ خون .ملا طغرا (از آنندرا...
-
اشک پیازی
لغتنامه دهخدا
اشک پیازی . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ : تا چشم تو آراسته سرنامه ٔ ناز است از دیده ٔ عشاق دهد اشک پیازی . علی خراسانی (آنندراج ).و رجوع به اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک خونین شود.
-
اشک خونین
لغتنامه دهخدا
اشک خونین . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ) : اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتنددرد عشق است و جگرسوز دوائی دارد. حافظ (دیوان چ قزوینی - غنی ص 84).و رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی شود.
-
اشک لاله فام
لغتنامه دهخدا
اشک لاله فام . [ اَ ک ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی واشک خونین و اشک گلگون و اشک عقیقی و اشک آل شود.
-
اشک لاله گون
لغتنامه دهخدا
اشک لاله گون . [ اَ ک ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک خونین و اشک عقیقی و اشک گلگون و اشک لاله فام شود.
-
اشک لعلی
لغتنامه دهخدا
اشک لعلی . [ اَ ک ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). و رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک خونین و اشک عقیقی و اشک گلگون و اشک آل و اشک لاله فام شود.
-
خون دل خاک
لغتنامه دهخدا
خون دل خاک . [ ن ِ دِ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از گل و ریاحین . || کنایه از لعل و یاقوت . (از برهان قاطع) : خون دل خاک ز بحران باددر جگر لعل جگرگون نهاد.نظامی .
-
اشک گلگون
لغتنامه دهخدا
اشک گلگون . [ اَ ک ِ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ) : گر کُمیت ِ اشک گلگونم نبودی گرم روکی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع. حافظ (دیوان چ قزوینی - غنی ص 199).و رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خو...