کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جِز و وِلِز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جز نمک
لغتنامه دهخدا
جز نمک . [ ج ِزْ زِ ن َ م َ ] (ترکیب اضافی ، ص مرکب ) در تداول عامه ، سخت شور. (یادداشت مؤلف ). رجوع به جِزّ شود.
-
جز این
دیکشنری فارسی به عربی
ما عدا ذلک
-
جز اینکه
دیکشنری فارسی به عربی
مالم
-
جِزّ جگر
لهجه و گویش تهرانی
داغ،سوز جگر.()بزنی!=داغ ببینی!
-
جِزّ ووِزّ
لهجه و گویش تهرانی
التماس
-
جز خوردن،
لهجه و گویش تهرانی
سوختن، سرخ شدن.
-
جِز درآوردن
لهجه و گویش تهرانی
کسی را اذیت کردن
-
جز زدن
لهجه و گویش تهرانی
التماس کردن،اصرار کردن
-
جز جگر زدن،جز جگر زده
لهجه و گویش تهرانی
داغ دیدن ،نوعی نفرین است
-
جِزّ،()کسی را درآوردن
لهجه و گویش تهرانی
اذیت کردن کسی
-
جز بلا زدن،الهی()بزنی
لهجه و گویش تهرانی
نفرین ،از ناراحتی بسوزی!
-
جستوجو در متن
-
جِلِز و وِلِز
فرهنگ گنجواژه
جز و وز.
-
جِلِز و وِلِز
فرهنگ گنجواژه
صدای جوشیدن روغن، تب و تاب، التماس. به جلز و ولز افتادن.
-
جِلِز و وِلِز
لهجه و گویش تهرانی
صدای سرخ کردن،صدای سوختن، سوزو گداز، آه و ناله