کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جِرّ و وا جِرّ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب جر
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) جزر.
-
پی جر
فرهنگ فارسی معین
(پِ جِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاهی که به وسیلة آن ، شخص برای تماس گرفتن از طریق تلفن با شخص مورد نظر فراخوانده شود، پی جو (فره )، فراخوان .
-
جر خوردن
فرهنگ فارسی معین
(جِ. خُ دَ) (مص ل .) (عا.) پاره شدن .
-
آب جر
لغتنامه دهخدا
آب جر. [ ج َ ] (اِ مرکب ) جزر. مقابل مد.
-
چرخ جر
لغتنامه دهخدا
چرخ جر. [ چ َ خ ِ ج َرر / ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )چرخ دولاب . دولابی که دلوهای متعدد دارد : بود راست چون کوزه ٔ چرخ جرتهی شد یکی پر شود ده دگر. نزاری قهستانی .رجوع به چرخ دولاب شود.
-
حرف جر
لغتنامه دهخدا
حرف جر. [ ح َ ف ِ ج َرر ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف اضافه . پرپزیشن . پرپزیسیون . رجوع به حروف جاره شود.
-
جر آمدن
لغتنامه دهخدا
جر آمدن . [ ج ِ م َدَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، به علت سختی ِ حریف به غضب شدن ، جر زدن در بازی قمار. (یادداشت مؤلف ).
-
جر آوردن
لغتنامه دهخدا
جر آوردن . [ ج ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، بخ خشم آوردن ، به غضب آوردن ، کسی را جر دادن . رجوع به جردادن شود.
-
جر خوردگی
لغتنامه دهخدا
جر خوردگی . [ ج ِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حاصل عمل جرخوردن ، بریدگی . رجوع به جرخوردن شود.
-
حروف جر
لغتنامه دهخدا
حروف جر. [ ح ُ ف ِ ج َرر] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف جاره شود.
-
جر زدن
دیکشنری فارسی به عربی
احتيال
-
حرف جر
دیکشنری فارسی به عربی
حرف الجر
-
جر ثقیل
دیکشنری فارسی به عربی
مصعد
-
جَر دادن
لهجه و گویش بختیاری
jar dâdan پیچاندن، تاب دادن.
-
جَر وجهاز
فرهنگ گنجواژه
جهازی.