کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جِدَالَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جَنگ و جدال
فرهنگ گنجواژه
درگیری.
-
جنگ و جدال و خونریزی
فرهنگ گنجواژه
مناقشه.
-
واژههای همآوا
-
جدال
واژگان مترادف و متضاد
آرزم، بحث، پرخاشجویی، پیکار، جر، جنگ، حرب، خصومت، رزم، زدوخورد، ستیز، ستیزه، عناد، کشمکش، گیرودار، مجادله، مخاصمه، مرافعه، مشاجره، معرکه، مقاتله، منازعه، مناقشه، نبرد، نزاع، نقار
-
جدال
فرهنگ واژههای سره
کشمکش
-
جدال
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نبرد کردن . 2 - (اِمص .) دشمن . 3 - (اِ.) جنگ ، ستیز.
-
جدال
لغتنامه دهخدا
جدال . [ ج َ ] (اِ) به لغت اهل مغرب غوره ٔ خرما را گویند، یعنی خرمای سبز و نارس . (برهان ). غوره های خرما. (آنندراج ). خاره ٔ خرما. (مهذب الاسماء). در لغت نجد غوره ٔ خرما که سبز و مدورشده و نرسیده باشد. (از اقرب الموارد) : و سارت الی یبرین َ خمساً فا...
-
جدال
لغتنامه دهخدا
جدال . [ ج َدْ دا ] (ع ص ) بسیارجدل . (منتهی الارب ). || کابک فروش . (منتهی الارب ). بیاع مرغ . (مهذب الاسماء). || فروشنده ٔ غوره ٔ خرما. (از اقرب الموارد): کان فلان ُ جدالاً فصارَ تماراً؛ اَی کان بائع الجدال او بایع الحمام فی الجدیله . (اقرب الموارد...
-
جدال
لغتنامه دهخدا
جدال . [ ج ِ ] (ع مص ) خصومت کردن باکسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). سخت خصومت کردن . (از اقرب الموارد). با کسی واکاویدن بخصومت . (تاج المصادر بیهقی ). پیکار. نبرد. رزم . جنگ . نزاع . مناقشه و خصومت . (ناظم الاطباء). جنگ و خصومت کردن . (غیاث اللغا...
-
جدال
لغتنامه دهخدا
جدال . [ ج ُ ] (اِخ ) شهری است به موصل . (منتهی الارب ). قریه ٔ بزرگ معموری است که بر تل بلندی در دومنزلی موصل قرار دارد. مردم آنجا نصرانی اند و در سر راه کاروانها است و کاروانسرای آبادی در نزدیکی آن وجود دارد و من [ یاقوت ] آن را بارها دیده ام و در ...
-
جدال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jedāl ۱. جنگ؛ ستیز: ◻︎ بیخیل و بیسپاه شکستی سپاهها / بیجنگ و بیجدال گُشادی حصارها (لامعی: ۶).۲. پیکار؛ رقابت: جدال بر سر قهرمانی.۳. کشمکش؛ جروبحث؛ بگومگو.
-
جستوجو در متن
-
جنگ و نزاع
فرهنگ گنجواژه
جدال.
-
جرّ کاشتن
لهجه و گویش بختیاری
jarr kâštan جدال کردن، مشاجره کردن.
-
جر و منجر
فرهنگ گنجواژه
جدال، مناقشه.
-
جَر و مَنجر
فرهنگ گنجواژه
کشمکش، جدال.