کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جُیْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
یده جی
لغتنامه دهخدا
یده جی . [ ی َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) یده چی . (ناظم الاطباء). رجوع به یده چی و یده شود.
-
جی افرام
لغتنامه دهخدا
جی افرام . [ ] (اِخ ) نام پیغمبری است از پیغمبران عجم . (برهان قاطع). جی افرام وجی آلاد نام دو تن از حکمای قدیم ایران بوده . پارسیان قدیم قایل بوده اند که بعد از مه آباد که او را اولین پیغمبر عجم دانند جی افرام آمده و مقام پیغمبری داشته و بر وی نامه ...
-
جی جیش
لغتنامه دهخدا
جی جیش . (اِ) جی جی . تی تیش .جامه در زبان کودکان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
قلعه جی
لغتنامه دهخدا
قلعه جی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان ، بخش رزاب شهرستان سنندج ، واقع در 18هزارگزی شمال باختر رزاب و 10هزارگزی شمال راه اتومبیل رو مریوان به رزاب . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 200 تن است . آب آن از چش...
-
ارسلان جی
لغتنامه دهخدا
ارسلان جی . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن احمد تکودار. رجوع به حبط ج 2 ص 42 شود.
-
بستان جی
لغتنامه دهخدا
بستان جی . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) رجوع به بستان چی شود.
-
جی وید
واژهنامه آزاد
(اصفهان، روستای هاردنگ) جُهود؛ به افراد یهودی می گویند.
-
آر. پی . جی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . R.P.G ] (اِ.) نوعی موشک - انداز کوچک ضد تانک .
-
باجه جی زاده
لغتنامه دهخدا
باجه جی زاده . [ ج َ جی دَ ] (اِخ ) عبدالرحمان بک ، پسر سلیم بغدادی ، معروف به باجه جی زاده .رئیس محکمه ٔ تجارت بغداد. متوفی در حدود سال 1500 م . از اوست : الفارق بین المخلوق والخالق و آن در تحقیق عقاید مسیحیان است . بر حاشیه ٔ آن دو کتابست : یکی الا...
-
بالطه جی محمدپاشا
لغتنامه دهخدا
بالطه جی محمدپاشا. [ طَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) از وزرای بزرگ روزگار سلطان احمدخان سوم است . او در سال 1070 هَ . ق . در قصبه ٔ عثمانجق بدنیا آمد، در جوانی جزء تبرداران (مأموران حریق ) به دربار عثمانی وارد شد، آوازی خوش و روئی زیبا داشت و بهمین سبب ل...
-
حسن حبه جی
لغتنامه دهخدا
حسن حبه جی . [ ح َ س َن ِ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) رجوع به حسن بن حسین عربی شود.
-
واژههای همآوا
-
جی
لغتنامه دهخدا
جی ٔ. [ ج َ / جی ٔ ](ع مص ) خواندن بسوی طعام و شراب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و قول عرب که گوید: لو کان ذلک فی الهی ٔو الجی ٔ، هی ٔ طعام و جی ٔ شراب است . (منتهی الارب ).
-
جی
لغتنامه دهخدا
جی ٔ. [ ج َی ْءْ ] (ع مص ) آمدن . مَجی ٔ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جیئة شود. || رفتن : جاء الیه ؛ ذهب . (اقرب الموارد). || آوردن : جاء بک ؛ آورد تو را. || غالب آمدن به آمدن . (از منتهی الارب )(اقرب الموارد). || گردیدن . (منتهی الارب )(ذ...
-
جی
لغتنامه دهخدا
جی . (ع فعل ) مخفف جی ٔ [ ج ِءْ ]، فعل امر از جاء یجی ٔ. بیا. بیا : چشم چون نرگس فروبندی که جی هین عصایم کش که کورم ای اخی .مولوی .
-
جی
لغتنامه دهخدا
جی . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است در حوالی شهرری . (انجمن آرای ناصری ). یکی از قرای خالصه ٔ تهرانست و طرف غربی شهر بمسافت نیم فرسنگ تقریباً واقع.(مرآت البلدان 4:346). این قریه اکنون از طرف باختر بشهر تهران متصل است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).