کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جُنده کاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جُنده کاری
لهجه و گویش تهرانی
برجسته کاری سطح فلز (قلمزنی)
-
واژههای مشابه
-
جنده
واژگان مترادف و متضاد
خودفروش، روسپی، فاحشه، لکاته، معروفه
-
جنده
فرهنگ فارسی معین
(جِ دِ) (ص .) (عا.) فاحشه ، روسپی .
-
جنده
لغتنامه دهخدا
جنده . [ ج ِ دَ / دِ ] (ص ) زن بدعمل . بدکاره . زن تباه کار که شغلش تبهکاریست . فاحشه . روسبی . قحبه . غر. در وجه تسمیه ٔ این کلمه حدسهای مختلف زده اند. (از فرهنگ فارسی معین ). || در تداول مردم قزوین ، صورتی از ژنده ، یعنی کهنه یعنی پارچه از جامه ٔ ک...
-
جنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹ژنده› jende زن بدکار؛ روسپی.
-
جنده
دیکشنری فارسی به عربی
ماجور
-
جنده رودبار
لغتنامه دهخدا
جنده رودبار. [ ج َ دَ رو ] (اِخ ) یکی از ییلاقات سخت سر. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 203 شود.
-
جنده کلی
لغتنامه دهخدا
جنده کلی .[ ج َ دَ ک ُ ] (اِخ ) نام یکی از محلات چهاردانگه . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 167 شود.
-
جنده بازی
دیکشنری فارسی به عربی
زنا