کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جُل جُل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جُل جُل کردن
لهجه و گویش تهرانی
جنیدن، جُل زدن، جوش و جلا
-
واژههای مشابه
-
جل
واژگان مترادف و متضاد
۱. پلاس، پوشش، گلیم، نمد ۲. همه
-
جل
فرهنگ فارسی معین
(جَ لَّ) [ ع . ] (فع .) بزرگ است ، کبیر است . ؛~الخالق بزرگ است آفریننده . ؛~جلاله بزرگ است شکوه او (خدای ).
-
جل
فرهنگ فارسی معین
(جُ لّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پارچه از هر جنس . 2 - پوششی برای چارپایان ، پالان .
-
جل
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) نک چکاوک .
-
جل
لغتنامه دهخدا
جل . [ ج َ ] (اِ) مرغکی است خوش آواز. (غیاث اللغات ). نام پرنده ای است بقدر گنجشک و مانند بلبل خوش آواز است و این لغت هندی است و در فارسی نیز آمده .(آنندراج ) (انجمن آراء ناصری ) (برهان ) : خوش بود دائره ٔ دامن صحرا که در آن پرزنان همچو جلاجل بفغان آ...
-
جل
لغتنامه دهخدا
جل . [ ج ِل ل ] (ع اِ) بسیار، خلاف دق . گویند: اخذت دقه و جله ؛ یعنی قلیله و کثیره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نای کشت دروده و به این معنی به ضم جیم و فتح جیم نیز آید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) ساق کشت . سفال کشت . کزل . نی های کشتزار ...
-
جل
لغتنامه دهخدا
جل . [ ج ُ ] (اِ) کهنه . جنده . ژنده . رکو. (یادداشت بخط مؤلف ). پلاس .
-
جل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جلک› (زیستشناسی) [قدیمی] jal =چکاوک
-
جل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جلّ، جمع: اَجلال] jol[l] ۱. پوشاک چهارپایان؛ پالان.۲. پارچه، گستردنی، پوشاک، و امثال آنها که فرسوده باشد.۳. پوشش.
-
جل
دیکشنری فارسی به عربی
بطانية
-
جل
لهجه و گویش گنابادی
jol در گویش گنابادی به مدفوع گوسفند جل گویند ، خورجین و پالان الاغ را هم جل گویند.
-
جَلَ
لهجه و گویش گنابادی
jala در گویش گنابادی یعنی تگرگ
-
جَل
لهجه و گویش بختیاری
jal زود، چابک jal biyâ>:زود بیا> .