کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جُرُزِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جرز
دیکشنری فارسی به عربی
رصيف , عمود
-
لای جرز
لهجه و گویش تهرانی
محکومان،یا مرده را در دیوار دفن میکرده اند:،بدرد()میخورد
-
جِرز( دیوار)
لهجه و گویش تهرانی
ستونهایی که در بنای دیوار میگذارند.
-
گوشواره و جرز
لهجه و گویش تهرانی
اجزای سقف
-
گوشواره و جِرز
فرهنگ گنجواژه
پایه گنبد.
-
جرز و دیوار
فرهنگ گنجواژه
دیوار کشی و دیوارها.
-
جرز و معبر
فرهنگ گنجواژه
دیوارها و کوچهها.
-
واژههای همآوا
-
جرذ
فرهنگ فارسی معین
(جُ رِ) [ ع . ] (اِ.) نوعی موش صحرایی . ج . جرذان .
-
جرز
فرهنگ فارسی معین
(جِ) (اِ.) دیوار اطاق و ایوان .
-
جرز
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) = چرز: پرنده ای است که حباری گویند.
-
جرز
فرهنگ فارسی معین
(جَ یا جُ رَ یا رُ) [ ع . ] (اِ.) زمینی که بر وی گیاه نروید.
-
جرذ
لغتنامه دهخدا
جرذ. [ ج َ ] (ع مص ) بسته و مانند موش گردیدن ریش (زخم ). (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یقال : جرذت القرحة؛ بسته و مانند موش گردید ریش . (از منتهی الارب ).
-
جرذ
لغتنامه دهخدا
جرذ. [ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب گرزه ٔ فارسی ، گویا موش دشتی است . (یادداشت مؤلف ). موش دوپا. موشی دشتی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
جرذ
لغتنامه دهخدا
جرذ. [ ج َ رَ ] (ع اِ) بیماری ستور، مانند آماس و ترنجیدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هر ورمی که در پی ستور پدید آید. (از اقرب الموارد). ورم پی دایه ، و آن هرگونه تورم و برآمدگی عصب باشد که در پی دایه حادث گردد، خواه در ظاهر کعب باشد ...
-
جرذ
لغتنامه دهخدا
جرذ. [ ج َ رِ ] (ع ص ، اِ) جایی که کلاکموش در آن بسیار باشد. (از اقرب الموارد).