کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَم و کَی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جَم و کَی
فرهنگ گنجواژه
پادشاهان قدیم.
-
واژههای مشابه
-
جم
فرهنگ فارسی معین
(جُ) (اِ.) حرکت ، تکان کم .
-
جم
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) مخفف جمشید، پسر طهمورث ، چهارمین پادشاه پیشداد ی .
-
جم
لغتنامه دهخدا
جم . [ ج َ ] (اِخ ) از توابع بلوک گله دار فارس است . (مرآت البلدان ). شهرکی است بناحیت پارس از حدود سیراف ، آبادان با مردم بسیار. (حدود العالم ). شهری است بفارس که بنام جمشیدبن طهمورث شاه ایران بنیاد شده است . (از معجم البلدان ).
-
جم
لغتنامه دهخدا
جم . [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع چالباز کرمان است . (مرآت البلدان ).
-
جم
لغتنامه دهخدا
جم . [ ج ِم م ] (ع اِ) شیطان یا شیطانها. (منتهی الارب ).
-
جم
لغتنامه دهخدا
جم . [ ج ُم م ] (ع اِ) نوعی از صدف . (منتهی الارب ). نوعی از صدف دریایی . ابن درید گوید: من حقیقت آنرا ندانم . (ذیل اقرب الموارد از لسان ).
-
جم
لغتنامه دهخدا
جم . [ ج ُم م ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَجَم ّ، بمعنی استخوان بسیارگوشت . (منتهی الارب ). || مرد بی نیزه در حرب . || گوسفند بی شاخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فرج زن . || قدح . (منتهی الارب ).
-
جم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: جمّ، جمع: جموم] [قدیمی] jam[m] فراوان از هر چیز؛ کثیر.〈 جمِ غفیر: [قدیمی] گروه بسیاری از مردم.
-
جُم
لهجه و گویش بختیاری
jom 1. جام،کاسه؛ 2. جُم، حرکت jom naxor>:جُم نخور، حرکت نکن> .
-
جم
واژهنامه آزاد
نام گیاهی در جنوب ایران.
-
جُم جُم،جُمجُمک
لهجه و گویش تهرانی
لرزان .منارجم جم،جمجمک برگ خزون
-
جم آباد
لغتنامه دهخدا
جم آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از دیه های قم است . (مرآت ج 4 ص 263).
-
جم تنکو
لغتنامه دهخدا
جم تنکو. [ ] (اِخ ) از قرای شبانکاره ٔ فارس است . (مرآت البلدان ج 4 ص 263).