کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَمْعاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جماع
لغتنامه دهخدا
جماع . [ ج ِ ] (ع اِ) جمع چیزی . || (ص ) کلان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قدر جماع ؛ دیگ کلان . || (مص ) مجامعت . (اقرب الموارد). گرد آمدن با کسی . (فرهنگ فارسی معین ). وطی کردن . نکاح . (ربنجنی ). کنایه از نکاح است . (مهذب الاسماء). صحبت . مواق...
-
جماع
لغتنامه دهخدا
جماع . [ ج ُ ] (ع ص ) کلان . (منتهی الارب ):قدر جماع . (منتهی الارب ). رجوع به جِماع شود.
-
جماع
لغتنامه دهخدا
جماع . [ ج ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ) هر چیز گرد و فراهم آمده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فراهم آمدنگاه اصل هر چیز. (منتهی الارب ).- جماع الناس ؛ مردم درآمیخته از هر قبیله . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
جماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jemā' نزدیکی کردن مرد و زن با یکدیگر؛ مقاربت.
-
جستوجو در متن
-
روی هم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [مجاز] ruyeham جمعاً؛ کلاً.
-
آیه و مایه
فرهنگ گنجواژه
همگی، جمعاً.
-
تمام ≠ جزئی، جزئتمامت
واژگان مترادف و متضاد
تماماً، جمعاً، کلاً، همگی، همه
-
utterly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاملا، مطلقا، بکلی، جمعا
-
منحیثالمجموع
واژگان مترادف و متضاد
ازهرنظر، بهطورکلی، جمعاً، رویهمرفته، کلاً
-
روی هم
فرهنگ فارسی معین
(یِ هَ) (ق مر.) جمعاً، مجموعاً.
-
روی هم رفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی، قید) [مجاز] ruyehamrafte ۱. جمعاً؛ کلاً.۲. از هر لحاظ.
-
wholly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاملا، تماما، بطور اکمل، جمعا، روی هم
-
جمیعاً
واژگان مترادف و متضاد
تماماً، جمعاً، کلاً، یکسر ≠ فرداً، انفراداً
-
totally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاملا، جمعا، کلا، سرتاسر، روی هم رفته، سربسر، بطور سرجمع
-
کليا
دیکشنری عربی به فارسی
کاملا , کلا , سراسر , سربسر , جمعا , بطور سرجمع , رويهمرفته