کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَمِيلٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جَمِيلٌ
فرهنگ واژگان قرآن
زیبا
-
واژههای مشابه
-
جمیل
فرهنگ نامها
(تلفظ: jamil) (عربی) زیبا ؛ (به مجاز) شایسته و بایسته ، نیکو ، خوب .
-
جمیل
واژگان مترادف و متضاد
آراسته، پریچهر، خوب، خوبرو، خوشنما، خوشآیند، خوشکل، خوشگل، زیبا، زیبارو، شکیل، صبیح، قشنگ، ناز، نیکو، وجیه
-
جمیل
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (ص .) زیبا، نیکو.
-
جمیل
لغتنامه دهخدا
جمیل . [ ج َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن معمر. از مشاهیر شاعران عرب است که بسال 83 هَ . ق . درگذشت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 158).
-
جمیل
لغتنامه دهخدا
جمیل . [ ج َ ] (اِخ ) درب جمیل ، دربندی است ببغداد. (منتهی الارب ).
-
جمیل
لغتنامه دهخدا
جمیل . [ ج َ ] (اِخ ) لقب اردشیربن اردشیر.(حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 231). رجوع به اردشیر شود.
-
جمیل
لغتنامه دهخدا
جمیل . [ ج َ ] (ع اِ) ابوجمیل ، کنیه ٔ تره و سبزی است . (منتهی الارب ). کنایه از سبزی است زیرا که موجب زینت و آرایش خوراک و سفره است . (از اقرب الموارد).
-
جمیل
لغتنامه دهخدا
جمیل . [ ج َ ] (ع اِ) پیه گداخته . ج ، جملاء. (منتهی الارب ). || (ص ) خوب صورت نیکوسیرت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زیبا. نیکوروی .
-
جمیل
لغتنامه دهخدا
جمیل . [ ج ُ م َ ](ع اِ) نام پرنده ایست . (اقرب الموارد). بلبل . (منتهی الارب ). ج ، جِمْلان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جميل
دیکشنری عربی به فارسی
زيبا , قشنگ , خوشگل , عالي , تاحدي , شکيل , خوش نما , خوب , بطور دلپذير , قشنگ کردن , اراستن , صحنه اي , نمايشي , مجسم کننده , خوش منظر
-
جمیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] jamil ۱. زیبا؛ خوشگل.۲. [مجاز] شایسته.۳. خوب؛ نیکو.
-
علی جمیل
لغتنامه دهخدا
علی جمیل . [ ع َ ج َ ] (اِخ ) نویسنده و روزنامه نگار بود و به سال 1308 هَ . ق . در موصل متولد شد و در آنجا روزنامه ٔ «صدی الجمهوریة» را منتشر ساخت . و در آغاز تشرین اول سال 1928 م . (1374 هَ .ق .) در حلب درگذشت و جسد او را به موصل منتقل کردند. او راس...
-
ام جمیل
لغتنامه دهخدا
ام جمیل . [ اُم ْ م ِ ج َ ] (اِخ ) خواهر ابوسفیان و زن ابولهب که در قرآن کریم بعنوان حمالة الحطب یاد شده است و بکینه و عداوت نسبت به پیغمبر اسلام مشهور بوده است . رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 197 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1034 و ریحانة الادب ج 6 ص 214...