کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَلْد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جلد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (فقه) jald تازیانه زدن.
-
جلد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jeld ۱. لایۀ محکمی که روی کتاب، دفتر، مجله، و امثال آن بکشند یا بچسبانند: جلدِ کتاب، جلدِ دفتر.۲. واحد شمارش کتاب، دفتر، کتابچه، و امثال آن؛ نسخه.۳. پوشش.۴. [جمع: جلود] (زیستشناسی) پوست.۵. پوست یکپارچۀ بدن حیوان، مانند مَشک و خیک.
-
جلد
دیکشنری فارسی به عربی
بسرعة , تغليف , جلد , حافظة , حجم , سترة , صدفة , غطاء , مجلد
-
جَلد
لهجه و گویش تهرانی
چابک، آشنا، دستاموز (کفتر جلد)
-
جلد
واژهنامه آزاد
(jald) به معنی زود. مانند جلد باش جلدی بیا جلدی اومدم
-
جلد
واژهنامه آزاد
(گنابادی) جَلْد؛ اسیر، توقیف شده، شکار، گمراه.
-
volume number
شمارۀ جلد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] شمارهای که به نشانۀ بازیابی اضافه میشود تا شمارۀ جلدها یا مجلدات یک اثر یا یک مجموعه از یکدیگر متمایز شوند
-
جلد شدن
لغتنامه دهخدا
جلد شدن . [ ج َ ش ُدَ ] (مص مرکب ) جُلوده . جَلاده . (تاج المصادر بیهقی ): انکماش ؛ جَلد و چست شدن . (از یادداشت های دهخدا).
-
جلدبه جلد
لغتنامه دهخدا
جلدبه جلد. [ ج َ ب ِ ج َ ] (ق مرکب ) فوراً. معجّلاً. به تعجیل . به سرعت . (ناظم الاطباء).
-
جلد مدبوغ
دیکشنری عربی به فارسی
چرم جير , پارچه جير , چرم مخمل نما
-
جلد الخنزير
دیکشنری عربی به فارسی
پوست گراز , توپ فوتبال
-
جلد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رباط , سترة
-
جلد بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
مجلد
-
نا جلد
لهجه و گویش تهرانی
کبوتری که لانه خود را درست نمی شناسد.
-
جَلد ،جَلدی
لهجه و گویش تهرانی
تند ،فرز،چابک،زود، فوری/جلدی برو و بیا