کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَستناکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
gustiness
جَستناکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بهطورکلی، کیفیت شارش هوا که با جَستها مشخص میشود
-
واژههای مشابه
-
ناکی
لغتنامه دهخدا
ناکی . (حامص ) ناک بودن . حالت و صفت آدم ناک . سخت بی پول بودن . نهایت بی پولی . || سرحال و سردماغ نبودن . کیفور نبودن .افسرده و پریشان و دلمرده بودن . رجوع به ناک شود.
-
gustiness factor
ضریب جَستناکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] معیاری از شدت جَستها که با نسبت تفاضل بیشینه و کمینۀ باد به میانگین سرعت باد در طول دوره بیان میشود
-
جست
واژگان مترادف و متضاد
پرش، جهش، خیز
-
جست
لغتنامه دهخدا
جست . [ ] (اِ) اسم هندی روی است که به عربی شبه نامند. (فهرست مخزن الادویه ). روح توتیا.
-
جست
لغتنامه دهخدا
جست . [ ج َ ] (اِ) در جنگل شناسی به جوانه ها که روی ریشه ٔ درخت ها و درختچه ها میروید گفته میشود و آنرا ریشه جوش نیز گویند. برای تفصیل بیشتر رجوع به کتاب جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ج 1 ص 70، 71، 72 و 75 شود.
-
جست
لغتنامه دهخدا
جست . [ ج َ ] (مص مرخم ، اِمص ) جهیدن . (شرفنامه ). جهش . پریدن . (از فرهنگ فارسی معین ). جَستن : گورجست و گاوپشت و گرگ ساق و گرگ پوی تیزگوش و رنگ چشم و شیردست و پیل پای . منوچهری .شیر از درد و خشم یک جست کرد چنانکه بقفای پیل آمد. (تاریخ بیهقی ص 121)...
-
جست
لغتنامه دهخدا
جست . [ ج ُ ] (مص مرخم ، اِمص )جُستن . تفحص کردن . جست و جو. (از فرهنگ فارسی معین ). تفحص و تجسس و بحث . طلب . کاوش . تفتیش : ترا گر بدی فر و رای درست ز البرز شاهی نبایست جست . فردوسی .شکست آمد از ترک بر تازیان ز جست فزونی برآمد زیان . فردوسی .مرد دی...
-
جست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ جَستن، اسم مصدر) jast =جَستن= جستوخیز: پرش؛ جهیدن و خیز برداشتن.
-
جست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ جُستن، اسم مصدر) [قدیمی] jost =جُستن
-
جست
دیکشنری فارسی به عربی
ارجاع , صندتق النفايات , قفزة
-
جَست
لهجه و گویش تهرانی
فاصله وسط طاق از سقف
-
آژنگ ناکی
لغتنامه دهخدا
آژنگ ناکی . [ ژَ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی آژنگ ناک . شکن ، شکنج ، چین ، نورد، انجوغ گرفتگی . چین خوردگی . || انقباض . || تشنج . || کیسی .
-
آفتاب ناکی
لغتنامه دهخدا
آفتاب ناکی . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی آفتاب ناک .