کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَازٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جَازٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بی نیاز کننده - کفایت کننده (کلمه جزاء به معناي بي نيازي و کفايت است )
-
واژههای مشابه
-
جاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] ← جنبش آزادیبخش زنان
-
جاز
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) موسیقی ارکستری است که از تطابق موسیقی آوازی و ضربی سیاهان افریقا در امریکا به وجود آمده و معمولا برای رقص نواخته می شود.
-
جاز
لغتنامه دهخدا
جاز. (اِ) گیاهی است که بدان جامه رنگ کنند و اسپرک نیز گویند. (لغت محلی شوشتر).
-
جاز
لغتنامه دهخدا
جاز. (انگلیسی ، اِ) موسیقیی است که چندی پیش از نشأت تمدن ماشینی بر روی بنائی از رقص که مبنی بر «ریتم » انسانی و بی بندوباری آن است ساخته و پرداخته گردیده است ، نه بر روی ریتمی از مکانیک که عاری از هر نوع حالت انسانی باشد. پس این ادعا که جاز موسیقی ق...
-
جأز
لغتنامه دهخدا
جأز. [ ج َءْزْ ] (اِخ ) کوه بلندی است در سرزمین بلقین بن جسر و آن کوه بلند و درازی است که قله ٔ آنرا به چشم نتوان دید. (از معجم البلدان ).
-
جاز
دیکشنری عربی به فارسی
موسيقي جاز , سر و صدا , فريب , نشاط , جاز نواختن
-
جاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: jazz] (موسیقی) jāz ۱. نوعی موسیقی سیاهان امریکا که با سازهای بادی و کوبهای اجرا میشود. Δ در قرن ۱۹ میلادی متداول گردید و بیانکنندۀ احساسات تند و تٲثرات سیاهان از قیود بندگی و غربت بود. سپس بهتدریج در سراسر امریکا و کشورهای ا...
-
جاز
لهجه و گویش تهرانی
جهیزیه،جهاز:عروس که جاز نداره این همه ناز نداره.
-
موسیقی جاز
دیکشنری فارسی به عربی
جاز
-
جاز نواختن
دیکشنری فارسی به عربی
جاز
-
واژههای همآوا
-
جاز
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) موسیقی ارکستری است که از تطابق موسیقی آوازی و ضربی سیاهان افریقا در امریکا به وجود آمده و معمولا برای رقص نواخته می شود.
-
جعز
لغتنامه دهخدا
جعز. [ ج َ ع َ ] (ع مص ) آب به گلو جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شکل عامیانه ٔ عجز است . (دزی ).