کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَاءَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جَاءَ
فرهنگ واژگان قرآن
آمد
-
جستوجو در متن
-
اخرة
لغتنامه دهخدا
اخرة. [ اَ / اُ خ َ رَ ] (ع ق ، اِ) سپس : جاء اَخرة و جاء اُخرَة و جاء بأخَرَة؛ آمد پس از همه . ماعرفته الا باخرة؛ نشناختم او را مگر پس از همه . (از منتهی الارب ).
-
جیئة
لغتنامه دهخدا
جیئة. [ ءَ ] (ع اِ) اسم است از جاء. (منتهی الارب ).
-
هیلمان
لغتنامه دهخدا
هیلمان . [هََ ل َ / ل ُ ] (ع اِ) بسیار از مال و جز آن : جاء بالهیل و الهیلمان ؛ مال بسیار آورد یا آورد ریگ و باد را. (منتهی الارب ). هِلِمّان . گویند: جأنا بالهیل و الهیلمان ؛ اذا جاء بالمال الکثیر. (اقرب الموارد).
-
صقر
لغتنامه دهخدا
صقر. [ ص ُ ق َ ] (ع اِ) کذب صریح ، یقال : جاء بالصقر و البقر؛ یعنی دروغ صریح آورد، و آن نام چیزی است که دانسته نشود. (منتهی الارب ). جاء بالصقر والبقر؛ ای الکذب . (مهذب الاسماء).
-
تسیطل
لغتنامه دهخدا
تسیطل . [ ت َ س َ طُ ] (ع مص ) تنها و بی هیچ چیز بودن : جاء یتسیطل ؛ اذا جاء وحده و لیس معه ُ شی ٔ (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد).
-
تبیهس
لغتنامه دهخدا
تبیهس . [ ت َ ب َ هَُ ] (ع مص ) بناز خرامیدن . || جاء یتبیهس ؛ آمد و نیست چیزی با او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
شاحی
لغتنامه دهخدا
شاحی . (ع ص ) گشاده دهان . گویند: جاء الخیل شواحی ؛ یعنی دهان گشاده آمدند اسبان . (منتهی الارب ).
-
صقاری
لغتنامه دهخدا
صقاری . [ ص ُ را ] (ع اِ) قولهم جاء بالصقاری و البقاری ؛ یعنی آورد دروغ صریح را. (منتهی الارب ).
-
قطینة
لغتنامه دهخدا
قطینة. [ ق َ ن َ ] (ع اِ) باشندگان خانه . اهل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : جاء بقطینتهم . (منتهی الارب ).
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف ُ ل َ ] (ع اِ) بلا و سختی . (منتهی الارب ). گویند: جاء بعلق فلق . (از اقرب الموارد).
-
لطفة
لغتنامه دهخدا
لطفة. [ ل َ طَ ف َ ] (ع اِ) هدیة. یقال : جاء لنا لطفة من فلان . (منتهی الارب ). ارمغان . پیشکشی .
-
لومة
لغتنامه دهخدا
لومة. [ ل َ م َ ] (ع اِ) کار ملامتناک . یقال : جاء بلومة. || انگبین . (منتهی الارب ).
-
مجیئة
لغتنامه دهخدا
مجیئة. [ م َ ءَ ] (ع مص ) مصدر «جاء» یعنی آمدن . (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مجیت شود.