کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جيب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جیب بری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دس , محفظة
-
دست به جیب
لهجه و گویش تهرانی
ولخرج،خرّاج
-
پُز عالی، جیب خالی
لهجه و گویش تهرانی
ظاهر بی محتوی: با سیلی صورتش را سرخ کرده
-
جیب خدا را زدن
لهجه و گویش تهرانی
عبادت ریایی،دعای مزورانه کردن
-
جیب و بغل
لهجه و گویش تهرانی
جیب،کیف.()را پر کردن
-
شاخ تو جیب گذاشتن
لهجه و گویش تهرانی
تحریک کردن، ترغیب و تهییج نمودن
-
جیب و بغل
فرهنگ گنجواژه
کیف پول.() را پر کردن.
-
دزدی و جیبکنی
فرهنگ گنجواژه
دزدی.
-
جستوجو در متن
-
pocketing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جیب زدن، به جیب زدن، در جیب گذاردن، در جیب پنهان کردن، بجیب زدن
-
pocketfuls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جیب، بقدر یک جیب
-
pocketful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جیب، بقدر یک جیب
-
cutpurses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cutpurses، جیب بر، دزد جیب بر
-
cutpurse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطع کردن، جیب بر، دزد جیب بر
-
pocketed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جابجا شده، به جیب زدن، در جیب گذاردن، در جیب پنهان کردن، بجیب زدن
-
pockets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جیب، پاکت، کیسه هوایی، تشکیل کیسه در بدن، به جیب زدن، در جیب گذاردن، در جیب پنهان کردن، بجیب زدن