کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جویچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جویچه
لغتنامه دهخدا
جویچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) جوی خرد. ساقیه . جویک . (آنندراج ). جعفر. (دهار).
-
جویچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ جوی] ‹جویک› juyče جوی کوچک.
-
واژههای مشابه
-
furrow irrigation
آبیاری جویچهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی آبیاری که در آن آب در داخل جویهای کوچک باریک به جریان درمیآید
-
جستوجو در متن
-
جویک
لغتنامه دهخدا
جویک . [ ی َ ] (اِ مصغر) جوی خرد. جویچه . (آنندراج ). رجوع به جویچه شود.
-
جویک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ جوی] ‹جویه› juyak جوی کوچک؛ جویچه.
-
surge irrigation
آبیاری قطعووصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی آبیاری جویچهای که در آن، جریان ورودی آب به داخل جویچه براساس برنامۀ زمانبندیشده و بهصورت ماشینی قطعووصل میشود
-
dike 2
گوشهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بندهایی از پوشال یا خاک رُس که برای جلوگیری از حرکت سریع آب در جویچهها به کار رود متـ . پَته
-
contour irrigation
آبیاری تراز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] روشی در آبیاری زمینهای شیبدار که در آن جویچهها بر روی خطوط تراز کنده میشوند تا فرسایش خاک براثر آبیاری به کمترین میزان برسد
-
آغیه
لغتنامه دهخدا
آغیه . [ ی َ ] (ع اِ) جویچه که برای آبیاری بسوی کشت آرند. || بندآب . (مهذب الاسماء). ج ، اَواغی .
-
بکران
لغتنامه دهخدا
بکران . [ ب َ ک َ ] (ع اِ) چرخ چاه و آن چوبی گرد باشد که بر آن جویچه مانندی کنده و رسن بر وی گذاشته آب کشند. (آنندراج ). و رجوع به بَکرة شود.
-
اتاوی
لغتنامه دهخدا
اتاوی . [ اَ وی ی ] (ع ص ، اِ) مرد غریب در میان جماعتی . غریب . || سیل اتاوی ؛ سیل که باران آن در جای دور فروباریده باشد. || جویچه که از نهری بزمین خود آرند. || مسافری که وطنش معلوم نبود.
-
انآء
لغتنامه دهخدا
انآء. [ اِن ْ ] (ع مص ) انئاء. دور گردانیدن کسی را. (ناظم الاطباء). دورکردن . (مصادر زوزنی ). انأیته ُ انئاءً؛ دور گردانیدم او را. (منتهی الارب ). || کندن جویچه گردسراپرده و خرگاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
نؤی
لغتنامه دهخدا
نؤی . [ ن ُءْی ْ / ن ُ آ ] (ع اِ) آن جوی که بکنند گرداگردخیمه باران را. (مهذب الاسماء). جویچه گرداگرد خرگاه و سراپرده . (آنندراج ). نأی . نئی . ج ، آناء، نؤی ّ، نِئی ّ و نای . (اقرب الموارد). رجوع به نَاءْی ْ شود.