کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جویریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جویریة
لغتنامه دهخدا
جویریة. [ ج ُ وَ ری َ ] (اِخ ) دختر حارث بن ابی ضرار، از خزاعة. یکی از زوجات رسول (ص ). وی قبل از آنکه در حباله ٔ نکاح پیغمبر درآید زوجه ٔ مسافعبن صفوان بود. مسافع در وقعه ٔ مریسیع بسال ششم هجری بقتل رسید. پدر جویریة در دوره ٔ جاهلیت رئیس قوم خود بشم...
-
جستوجو در متن
-
ابونافع
لغتنامه دهخدا
ابونافع. [ اَ ف ِ ] (اِخ ) ضخربن جویریه . محدث است .
-
صخر
لغتنامه دهخدا
صخر. [ ص َ ] (اِخ ) ابن جویریة. مکنی به نافع، محدث است .
-
ذکوان
لغتنامه دهخدا
ذکوان . [ ذَک ْ ] (اِخ ) السمّان ، مکنّی به ابوصالح ، مولی جویریه ، تابعی است .
-
ابوهنیده
لغتنامه دهخدا
ابوهنیده .[ اَ هَُ ن َ دَ ] (اِخ ) ایاس بن جویریه . محدث است .
-
ابوصالح
لغتنامه دهخدا
ابوصالح . [ اَ ل ِ ] (اِخ )ذکوان . مولی جویریه بنت حارث الغطفانی . تابعی است .
-
ذوالشقرین
لغتنامه دهخدا
ذوالشقرین . [ ] (اِخ ) ابن مساقعبن صفوان . پسرعم و شوی نخستین جویریه یکی ازامهات مؤمنین است ، حبیب السیر جزو 3 از ج 1 ص 147.
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) عطأبن موسی . راوی بود و از احمدبن محمدبن جویریه بخاری روایت کرد. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 242).
-
عدی
لغتنامه دهخدا
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن عمروبن ربیعة. از مزیقیا از قحطانیه جد جاهلی است . از نسل اوست بدیل بن ورقاء و جویریة دختر حارث . (از اعلام زرکلی ) (لباب الانساب ج 2 ص 127).
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن جابر عصری . ابن حجر آرد: رشاطی او را جزء وفد عبدقیس آورده است و ابن منده او را بنام جویریه عصری ذکر کرده و بگمان من این دو یک تن اند - انتهی . (الاصابة ج 1 ص 227).
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ضرار، و بقولی حارث بن ابی ضرار، الخزاعی . ابن عبدالبر، میان این حارث و حارث پدرجویریة فرق گذاشته است ، و ابن فتحون ، و جز او نیز جزم کرده اند که حارث غیر از پدر جویریة است . ابن حجر گوید برای آنچه گفته اند دلیلی نیاورده اند، ...
-
ام حکیم
لغتنامه دهخدا
ام حکیم . [ اُم ْ م ِ ح َ ] (اِخ ) (جویریه ) دختر قارظبن خالد زن عبیداﷲبن عباس بن عبدالمطلب . از زنان فصیح عرب و دارای جمال و حسن ادب و شهامت بوده و شعر نیک می سروده است . رجوع به در منثور ص 55 و شاعرات عرب ص 178 و ریحانة الادب ج 6 ص 217 و الاصابة فی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سعیدبن عبیداﷲبن احمد بن سعیدبن ابی مریم القرشی الوراق . مکنی به ابوبکر. او وراق ابوالحسن احمدبن عمیربن جوصا الحافظ الدمشقی است .و احمد به شهرت ابن الفطیس معروف است . ابن عساکر در تاریخ دمشق گوید: وفات او بشوال سال 3...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی ضرار بن حبیب بن حارث بن عائدبن مالک بن المصطلق بن مالک الخزاعی المصطلقی . او پدر ام ّالمؤمنین جویریه است . ابن اسحاق در مغازی ، آرد که چون حارث پس از اسیری دختر خود، برای باز خریدن او با فدیه بمدینه میشدآنگاه که بعقیق رس...