کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جویا شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جویا شدن
لغتنامه دهخدا
جویا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پرسیدن : جویا شدن از حال کسی ؛ احوالپرسی کردن . سراغ او را گرفتن .- امثال : هرکه جویا شد بیابد عاقبت . مولوی .نظیر: عاقبت جوینده یابنده بود.
-
جویا شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اسال , استفسر
-
واژههای مشابه
-
جویا شد
دیکشنری فارسی به عربی
استعلم ، استنجع
-
جستوجو در متن
-
اسال
دیکشنری عربی به فارسی
پرسيدن , جويا شدن , خواهش کردن , براي چيزي بي تاب شدن , طلبيدن , خواستن , دعوت کردن
-
ask
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، طلب کردن، طلبیدن، دعوت کردن، پرسش کردن، خبر گرفتن، خواهش کردن، برای چیزی بی تاب شدن
-
خبر گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
کسب اطلاع کردن، جویا شدن، خبر پرسیدن، سراغ گرفتن ≠ خبر یافتن
-
استفسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estefsār ۱. توضیح و تفسیر خواستن؛ جویا شدن؛ پرسیدن.۲. (اسم) پرسش؛ سؤال.
-
بجستن
لغتنامه دهخدا
بجستن . [ ب ِ ج ُ ] (مص ) جستن . طلب . طلب کردن . جویا شدن . و رجوع به جستن شود.
-
تفقد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafaqqod ۱. جستجو کردن؛ جویا شدن.۲. گمشده را بازجستن.۳. دلجویی کردن.
-
پاْپِیْ
لهجه و گویش گنابادی
papey در گویش گنابادی یعنی جویا شدن ، پرس و جو کردن درباره امری ، تعقیب کردن ، دنبال کردن ، گیر دادن به چیزی
-
استمزاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estemzāj صحبت کردن با کسی برای شناختن میل و خواهش او؛ رٲی و عقیده و ارادۀ کسی را در امری جویا شدن.
-
enquired
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسید:، تحقیق کردن، جویا شدن، پرسش کردن، استنطاق کردن، پژوهیدن، رسیدگی کردن، سوال کردن، پرسیدن، تفتیش کردن، باز جویی کردن، امتحان کردن، محقق کردن
-
inquires
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسیدند، تحقیق کردن، جویا شدن، پرسش کردن، استنطاق کردن، پژوهیدن، رسیدگی کردن، سوال کردن، پرسیدن، تفتیش کردن، باز جویی کردن، امتحان کردن، محقق کردن