کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوک زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوک زدن
لغتنامه دهخدا
جوک زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . احترام گذاشتن و آن چنانست که جوک زننده یکی از زانوهای خود را بزمین نهد و با مرفق خود بزمین اشارت کند و این عادت نزد مغولان غایت تعظیم و بزرگداشت است . (از تعلیقات محمد معین بر چهارمقاله ) : زانوی خدمت بر زم...
-
واژههای مشابه
-
جُوَک
لهجه و گویش تهرانی
طرح جو مانند
-
کین جوک
لغتنامه دهخدا
کین جوک . (اِ) خین جوک . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به خین جوک شود.
-
تلخ جوک
لغتنامه دهخدا
تلخ جوک . [ ت َ ] (اِ مرکب ) بمعنی تلخ جکوک است که کاسنی صحرایی باشد. (برهان ). کاسنی بری . (ناظم الاطباء).
-
خین جوک
لغتنامه دهخدا
خین جوک . (اِ) نامی است که درافغانستان بدرخت بن دهند و نام پیستاسیا خین جوک که بزبان علمی بدان داده انداز این کلمه ٔ فارسی مأخوذ است . (یادداشت مؤلف ).
-
دب جوک
لغتنامه دهخدا
دب جوک .[ دِ ] (اِ) نام یکی از تقسیمات سال در هند قدیم . (ماللهند بیرونی ص 187).
-
تلخ جوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] talxjuk = تلخک
-
جستوجو در متن
-
کاسه گرفتن
لغتنامه دهخدا
کاسه گرفتن . [ س َ / س ِگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کاسه نواختن . کاسه زدن : و تمامت پادشاه زادگان و نوینان بر موافقت او جوک زدند، باتو کاسه گرفت وخانیت را در محل خود قرار داد. (جهانگشای جوینی ).ساقی بصوت این غزلم کاسه میگرفت میگفتم این سرود و می ناب میز...