کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جوکی
/juki/
معنی
برخی از پیروان مذهب هندو که توانایی انجام کارهای خارقالعاده را دارند؛ درویش و مرتاض هندی؛ یوگی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
curmudgeon, penurious, skinflint
-
جستوجوی دقیق
-
جوکی
لغتنامه دهخدا
جوکی . (اِ) جوگی . رجوع به جوگی شود.
-
جوکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹جوگی› juki برخی از پیروان مذهب هندو که توانایی انجام کارهای خارقالعاده را دارند؛ درویش و مرتاض هندی؛ یوگی.
-
جوکی
لهجه و گویش تهرانی
قمار باز دقیق و حسابگر/مرتاض/یوگا
-
واژههای مشابه
-
جوکی محمدرضا
لغتنامه دهخدا
جوکی محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . سکنه ٔ آن 195 تن . آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات ، نخود، بزرک . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آن جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیا...
-
جوکی بیژن
لغتنامه دهخدا
جوکی بیژن . [ ژَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات ، نخود، بزرک ، زردآلو. شغل اهالی زراعت . صنایع دستی آنجا جاجیم بافی . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
جوکی تیمور
لغتنامه دهخدا
جوکی تیمور. [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . سکنه ٔ آن 155 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، نخود، بزرک . شغل اهالی زراعت . صنایع دستی آن جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
جستوجو در متن
-
جوکیان
واژهنامه آزاد
جمع جوکی.
-
yogis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوگی ها، جوکی، مرتاض هندی
-
Yogi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوگی، جوکی، مرتاض هندی
-
yogas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوگا، ریاضت، فلسفه جوکی
-
curmudgeon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاتل، بخیل، ادم خسیس، لئیم، ادم جوکی، خسیس
-
skinflint
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوست flint، خسیس، جوکی، ادم دندان گرد، ادم ممسک
-
curmudgeons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراماسونری، بخیل، ادم خسیس، لئیم، ادم جوکی، خسیس