کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علی جوهری
لغتنامه دهخدا
علی جوهری . [ ع َ ی ِ ج َ هََ ] (اِخ ) ابن داودبن سلیمان جوهری مصری شافعی ، ملقّب به نورالدین . نحوی بود و به سال 887 هَ . ق . درگذشت . اوراست : شرح الفیه ٔ ابن مالک . (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 120. هدیةالعارفین ج 1 ص 737).
-
علی جوهری
لغتنامه دهخدا
علی جوهری . [ ع َی ِ ج َ هََ ] (اِخ ) ابن جعدبن عبید هاشمی جوهری بغدادی (از موالی جوهریان )، مکنّی به ابوالحسن . محدث و حافظ و از مردم بغداد بود. به سال 133 هَ . ق . متولد شد و در ماه رجب 230 هَ . ق . درگذشت . وی از شعبة و ابن ابی ذئب و دیگران روایت ...
-
واحد جوهری
لغتنامه دهخدا
واحد جوهری . [ ح ِ دِ ج َ / ج ُ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحد حقیقی است که بر دو قسم میباشد یکی واحد جوهری بالوهم ، دیگر واحد جوهری بالفعل . واحد جوهری بالوهم عبارت از واحد عددی است که اصل عدد و مبداء آن است . واحد جوهری بالفعل عبارت از معنایی ا...
-
جوهری کردستانی
لغتنامه دهخدا
جوهری کردستانی . [ ج َ هََ ی ِ ک ُ دِ ] (اِخ ) خسروبیک . از شاعران است . مجمعالفصحاء آرد: وی کتابدار خسروخان والی سنندج بود. او راست : ز چشم آتش آلودم اگر اشکی فرودآیدگل حسرت از آن روید ازآن گل بوی دود آید.(ازمجمعالفصحاء ج 2 ص 91).
-
جوهری مستوفی
لغتنامه دهخدا
جوهری مستوفی . [ ج َ هََ ی ِ م ُ ت َ ] (اِخ ) رجوع به حمیدالدین الجوهری المستوفی و رجوع به لباب الالباب ج 2 صص 208-210 شود.
-
حمیدالدین جوهری
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین جوهری . [ ح َ دُدْ دی ن ِ ج َ هََ ] (اِخ ) مستوفی . از اماثل و اعیان ماوراءالنهر بود. بفنون فضایل وضروب شمایل از اقران ممتاز و میان او و استاد سوزنی مشاعراتست . حمیدالدین را شعریست عذب در صفت پیری :موئی که جوانی بشبه بنگاریدپیری شبه برد و د...
-
حسن جوهری
لغتنامه دهخدا
حسن جوهری . [ ح َ س َ ن ِ ج َ هََ ] (اِخ ) ابن علی بن محمد، مکنی به ابومحمد حافظ محدث . درگذشته ٔ 454 هَ . ق . او راست : «الامالی ». (هدیة العارفین ج 1 ص 276).
-
خط جوهری
لغتنامه دهخدا
خط جوهری . [ خ َطْ طِ ج َ / جُو هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی که قبول نکند قسمت را مگر در جهت واحد در اصطلاح حکیمان . (آنندراج ) : لعل لب را آب و رنگی داد خوش گفتاریت گشت خط جوهری پیدا ز گوهرباریت . میر افضل ثابت (آنندراج ).|| کنایه از دهان و میا...
-
علم الدین جوهری
لغتنامه دهخدا
علم الدین جوهری . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ ج َ هََ ] (اِخ ) علی بن اسماعیل بغدادی ، معروف به رکاب سالار و مکنی به ابوالحسن . وی از علمای مبرز در ریاضیات و هندسه و ادبیات و شعر بود و فهم و ذکاوت بسیار داشت و از ظرفا و فضلای بغداد بود. (از ریحانة الادب ج ...
-
ابراهیم بن سعید جوهری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن سعید جوهری . [ اِ م ِ ن ِ س َ دِ ج َ هََ ] (اِخ ) از کبار و ائمه ٔ محدثین مائه ٔ سوم هجری . در بغداد تدریس میکرده است و در 247 هَ .ق . درگذشته . در حدیث او را تألیفاتی است .
-
جستوجو در متن
-
دارای نفوذ کامل در سرتاسرجهان
دیکشنری فارسی به عربی
جوهري
-
درهمه جاحاضر
دیکشنری فارسی به عربی
جوهري
-
محبر
دیکشنری عربی به فارسی
مرکبي , جوهري
-
ماندگار
دیکشنری فارسی به عربی
جوهري , دائم
-
inkier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوهر، مرکبی، تیره، جوهری