کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جوهری
/jo[w]hari/
معنی
۱. آغشته به جوهر.
۲. [مقابلِ عَرَضی] (فلسفه) [قدیمی] مربوط به حقیقت و ماهیت چیزی.
۳. (صفت نسبی، اسم) [قدیمی] جواهرفروش.
۴. (اسم) [قدیمی] مادۀ مخدر.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
گوهر
دیکشنری
substantive
-
جستوجوی دقیق
-
جوهری
فرهنگ واژههای سره
گوهر
-
جوهری
فرهنگ فارسی معین
(جُ هَ) [ معر. ] (ص نسب .) 1 - هر چیز جوهردار. 2 - جواهرفروش .
-
جوهری
لغتنامه دهخدا
جوهری . [ ج َ / جُو هََ ] (ص نسبی ) منسوب است به جوهر. هر چیز جوهردار و صاحب جوهر. (برهان ). || گوهرفروش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). جواهرفروش . (برهان ) : شرم آید از بضاعت بی قیمتم ولیک در شهر آبگینه فروشست و جوهری . سعدی .شیراز ...
-
جوهری
لغتنامه دهخدا
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) اسماعیل بن حماد، مکنی به ابونصر. وی نخستین کسی است که لغات عربی را بترتیب حروف هجاء مرتب نموده و در سالهای بین 333 تا 400 هَ .ق . درگذشته است . از تألیفات اوست : 1 - بیان الاعراب 2 - صحاح اللغة 3 - عروض الورقة 4 - مقدمه ٔ ...
-
جوهری
لغتنامه دهخدا
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) زرگر. یکی از شاعران ایران است و در اصفهان درگذشت . او راست : زآن پیش کآفتاب سر از کوه برزندباید میی ببوی گل و رنگ ارغوان معیار عقل و داروی خواب و فروغ روی درمان درد و قوت شخص و غذای جان اصل سخا و عنصر مردی و ذات حسن عین توا...
-
جوهری
لغتنامه دهخدا
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن اسحاق بن محمد سدوسی . قاضی و فقیه و ریاضی دان بود، کتابی در ریاضی بنام الحساب بپرداخت . تولد وی 251 و وفات در مصر بسال 320 هَ .ق . بود. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 486).
-
جوهری
لغتنامه دهخدا
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) علی بن جعدبن عبید، مکنی به ابوالحسن . از مشاهیر محدثان بغداد است که از سفیان ثوری و مالک بن انس و غیره حدیث شنید و بخاری و احمد و دیگر مشایخ وقت از وی حدیث نقل کنند. وی در رجب سال 230 هَ .ق . در 96 یا 97 سالگی درگذشت . رجوع...
-
جوهری
لغتنامه دهخدا
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) محمدباقر، هروی الاصل قزوینی المسکن . شاعر معروف بجوهری صاحب کتاب مقبل فارسی موسوم به طوفان البکاء که در اواخر قرن اخیر در ایران مخصوصاً بین طبقه ٔ عوام بسیار معروف بوده و چندین مرتبه بچاپ رسیده است . وی در حدودسنه ٔ یکهزارو...
-
جوهری
لغتنامه دهخدا
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن حسن بن عبدالکریم خالدی . از فقیهان شافعی است . تألیفاتی دارد ازجمله : 1 - خلاصةالبیان فی کیفیة ثبوت رمضان (مخطوط). 2 - مختصرالمنهج . 3 - الدرالمنثور فی الساجور. 4 - الروض الوسیم فی المفتی به من المذهب القدیم ...
-
جوهری
لغتنامه دهخدا
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) محمودبن عمر صایغ هروی ، مکنی به ابوالمحامد. از شاعران نامی است . وقتی میان او و وزیر عهد نقاری پدید آمد، حکیم جوهری این دو شعر سرود و بخدمت او فرستاد:بزرگا گرخطایی آمد از من مگیر از من وگر باشد بزرگ آن خطای بندگان باید به ه...
-
جوهری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جوهر) [معرب. فارسی] jo[w]hari ۱. آغشته به جوهر.۲. [مقابلِ عَرَضی] (فلسفه) [قدیمی] مربوط به حقیقت و ماهیت چیزی.۳. (صفت نسبی، اسم) [قدیمی] جواهرفروش.۴. (اسم) [قدیمی] مادۀ مخدر.
-
جوهری
دیکشنری فارسی به عربی
محبر
-
واژههای مشابه
-
جوهري
دیکشنری عربی به فارسی
ماندگار , اصلي , داراي نفوذ کامل در سرتاسرجهان , درهمه جاحاضر , ذاتي , باطني , طبيعي , ذهني , روحي , حقيقي , مرتب , شايسته
-
علی جوهری
لغتنامه دهخدا
علی جوهری . [ ع َ ی ِ ج َ هََ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بغدادی ، معروف به رکاب سالار و ملقّب به علم الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علم الدین جوهری شود.