کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوهردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جوهردار
/jo[w]hardār/
معنی
۱. [مجاز] دارای استعداد و شایستگی.
۲. [قدیمی] اصیل.
۳. [قدیمی] دارای جلا و درخشندگی.
۴. [قدیمی] تیغ و شمشیر آبدار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
rich, sonorous
-
جستوجوی دقیق
-
جوهردار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ معر - فا. ] (ص مر.) 1 - نژاده ، اصیل . 2 - مستعد، کاری . 3 - شمشیر و تیغ آبداده و تیز.
-
جوهردار
لغتنامه دهخدا
جوهردار. [ ج َ / جُو هََ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ جوهر. صاحب جوهر. (آنندراج ).- تیغ جوهردار ؛ تیز و بران . آبدار.- آدم جوهردار ؛ زبر و زرنگ و کاری .
-
جوهردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] jo[w]hardār ۱. [مجاز] دارای استعداد و شایستگی.۲. [قدیمی] اصیل.۳. [قدیمی] دارای جلا و درخشندگی.۴. [قدیمی] تیغ و شمشیر آبدار.
-
جستوجو در متن
-
پرالک
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) 1 - (اِ.) فولاد جوهردار. 2 - تیغ و شمشیر جوهردار.
-
بلارک
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ)( اِ.) = بلالک :1 - فولاد جوهردار. 2 - شمشیر جوهردار. پرالک و بلالک هم گفته شده .
-
پالارنگ
لغتنامه دهخدا
پالارنگ . [ رَ ] (اِ) آهن و پولاد هندی را گویند. (آنندراج ). و در لغت نامه ٔ شعوری آنرا شمشیر جوهردار و پولاد جوهردار گفته است .
-
روهینا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = روهنی : شمشیر، شمشیر جوهردار.
-
گوهردار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) شمشیر آب داده و جوهردار.
-
بلارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پلارک، پرالک، بلالک› [قدیمی] balārak ۱. فولاد جوهردار.۲. شمشیر جوهردار: ◻︎ بلارک به گاورسهٴ نقرهگون / ز نقره برآورده گاورس خون (نظامی۵: ۹۶۹).۳. جوهر تیغ.
-
پرندآور
فرهنگ فارسی معین
(پَ رَ. وَ) (ص مر.) شمشیر جوهردار، تیغ آب داده .
-
پرنگ
فرهنگ فارسی معین
(پَ رَ) (اِ.) 1 - برق شمشیر. 2 - شمشیر جوهردار.
-
جوهری
فرهنگ فارسی معین
(جُ هَ) [ معر. ] (ص نسب .) 1 - هر چیز جوهردار. 2 - جواهرفروش .
-
پرانگ
لغتنامه دهخدا
پرانگ . [ ] (اِ) نوعی از فولاد جوهردار و ظاهراً مصحف پرالک است . رجوع به پرالک شود.
-
پرندآور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پرنداور› [قدیمی] parand[']āvar ۱. جوهردار (شمشیر).۲. (اسم) شمشیر جوهردار: ◻︎ یکی باره و گبر و برگستوان / پرندآور و جامهٴ هندوان (فردوسی: ۵/۴۲)، ◻︎ دلیران که بودند و گندآوران / کشیدند یکسر پرندآوران (فردوسی: ۴/۵۸).