کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوسق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جوسق
/jo[w]saq/
معنی
قصر؛ کاخ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوسق
فرهنگ فارسی معین
(جُ سَ) [ معر. ] (اِ.) کوشک ، قصر، کاخ .
-
جوسق
لغتنامه دهخدا
جوسق . [ ج َ س َ ] (اِخ ) خانه ای بوده است در بغداد مر مقتدر باﷲ را و در وسط آن حوضی است از ارزیز که سی ذراع طول و بیست ذراع عرض آن است . (منتهی الارب ).
-
جوسق
لغتنامه دهخدا
جوسق . [ ج َ س َ ] (معرب ، اِ) معرب جوسه است که بمعنی کوشک باشد. (برهان ). قصر. کاخ . معرب کوشک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المعرب ). || کنایه از دوازده برج فلکی هم هست . (برهان ).
-
جوسق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَوسق، معرب، مٲخوذ از فارسی: کوشک، جمع: جواسق] [قدیمی] jo[w]saq قصر؛ کاخ.
-
واژههای مشابه
-
دوازده جوسق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. معرب] [قدیمی] davāzdahjo[w]saq ۱. دوازده کوشک.۲. (نجوم) [مجاز] دوازده برج فلکی.
-
جستوجو در متن
-
جواسق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جوسق] [قدیمی] javāseq = جوسق
-
جواسیق
لغتنامه دهخدا
جواسیق . [ ج َ ] (معرب ، اِ) ج ِ جوسق . (دهار) (اقرب الموارد). جواسق . رجوع به جوسق و جواسق شود.
-
جوسه
لغتنامه دهخدا
جوسه . [ ج َ / جُو س َ / س ِ] (اِ) کوشک و بالاخانه را گویند و معرب آن جوسق است . (برهان ) (آنندراج ). قصر. کاخ . رجوع به جوسق شود.
-
جواسق
فرهنگ فارسی معین
(جَ س ) [ ع . ] (اِ.) جِ جوسق .
-
جواسق
لغتنامه دهخدا
جواسق . [ ج َ س ِ ] (معرب ، اِ) ج ِ جوسق ، معرب کوشک . (اقرب الموارد). کوشکها. قصرها. کاخها. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوسق و جواسیق شود.
-
صاحب آباد
لغتنامه دهخدا
صاحب آباد. [ ح ِ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی ذیل جغرافیای قزوین گوید: و عمربن عبدالعزیز جهت خود در آنجا عمارت عالی ساخت در محله ٔ جوسق و اکنون آن زمین را صاحب آباد خوانند. (نزهةالقلوب ج 3 ص 58).
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمران اشعری . صاحب کوشکی بوده است در حدود قم : حد دوم قم از ناحیت ری تا جوسق داودبن عمران اشعری بدو فرسخ از دیر جص که فراپیش قم است . (از تاریخ قم ص 26).
-
خانشاه
لغتنامه دهخدا
خانشاه . (اِخ ) نام جوسقی (کوشک ) بوده است میان روقان و خانشاه و در تاریخ قم آمده است :اردشیر بابک بفرمود تا این جوسق را میان روقان و خانشاه بنا کردند تا منظره ای باشد از برای کسی که در روقان بنشیند. بعد از آنک بنا نهادند به خانشاه معروف شد. (از ترجم...