کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوزجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوزجان
لغتنامه دهخدا
جوزجان . [ ج َ ] (اِخ ) جوزجانان . از شهرهای بلخ خراسان است و میان مرورود و بلخ واقع است . قصبه ٔ آنرا یهودیه گویند واز شهرهای آنست انبار و فاریاب و کلار. یحیی بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب در اینجا بقتل رسید. گروه کثیری از محدثان بدان منسوب...
-
جوزجان
لغتنامه دهخدا
جوزجان . [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است دوفرسنگی کمتر میانه ٔ جنوب و مغرب شهر داراب . (فارسنامه ).
-
جستوجو در متن
-
جوزجانان
لغتنامه دهخدا
جوزجانان . [ ج َ ] (اِخ ) رجوع به جوزجان شود.
-
یهوده
لغتنامه دهخدا
یهوده . [ ] (اِخ ) نام شهر ولایت جوزجان بوده . حمداﷲ مستوفی گوید: جوزجان ولایتی است و شهرش یهوده و فاریاب و شبورقان است . (نزهةالقلوب ج 3 ص 155).
-
کورکانی
لغتنامه دهخدا
کورکانی . (اِ) به معنی سختیان و تیماج و به این معنی با کاف فارسی و زای نقطه دار هم آمده . (برهان ). مصحف «گوزگانی »منسوب به «گوزگانان » = «جوزجان ». (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به گوزگانی ، کورگانی و کوزگانی شود.
-
ساری پل
لغتنامه دهخدا
ساری پل . [ پ ُ ] (اِخ ) موضعی است در جوزجان ، نزدیک به شبورقان ، و در قسمت علیای رودخانه ٔ شبورقان ، و گویا شهر قدیم انبار در محل آن قرار داشته است . (از ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی ص 452).
-
جردین قلعه
لغتنامه دهخدا
جردین قلعه . [ ج َ ق َ ع َ ] (اِخ ) از نواحی جوزجان است . رجوع به تاریخ سیستان حاشیه ٔ ص 353 و ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی ص 206 شود.
-
شبرقان
لغتنامه دهخدا
شبرقان . [ ش ُ ب ُ ] (اِخ ) شَبورقان که عامه آن را شُبرُقان خوانند و آن شهری است نیکو از شهرهای جوزجان واقع در نزدیکی بلخ و فاصله ٔ شبرقان تا آنجا از طرف جنوب یک منزل راه است و از آن تا یهودیه ٔ جوزجان وبرگشت به فاریاب از طرف شمال دو منزل . و سپس از ...
-
ابن الغریره
لغتنامه دهخدا
ابن الغریره . [ اِ نُل ْ غ َ ری رَ ] (اِخ ) کثیر. شاعری مخضرمی از بنی نهشل . پس از تشرف به اسلام آنگاه که عمر، اقرع بن حابس و برادرش را بجنگ طالقان و جوزجان فرستاد مرثیه ای مفصل درباره ٔ شهدای مسلمین سروده است .
-
ابواسحاق سعدی
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق سعدی . [ اَ اِ ق ِ س َ] (اِخ ) ابراهیم بن یعقوب جوزجانی . محدث . اصلاً از مردم جوزجان نزدیک بلخ بوده و به نوبت به مکه و مدینه ،بصره ، رمله و دمشق اقامت کرده و به تدریس و روایت پرداخته است . وفات او به سال 259 هَ . ق . بوده است .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الحارث محمدبن فریغون مکنی به ابونصر. از امرای فریغونی والی جوزجان که سلطان محمود غزنوی دختر او را به پسر خود امیر ابواحمد محمد تزویج کرد. متوفی به سال 401 هَ . ق . رجوع به شرح یمینی صص 2 - 101 و لباب الالباب ج 1 ص 294 ...
-
اخوت
لغتنامه دهخدا
اخوت . [ اُ خ ُوْ وَ ] (ع مص ) برادری . اِخاء. مواخاة. اِخاوت . وخاء. وخائت : والی جوزجان میان ایشان بوساطت بایستاد و نصایح و مواعظ بلیغ تنبیه کرد تا مگر ایشانرا بر قانون اخوت و موافقت مستقیم بدارد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 189). || برادر شدن . (تاج ال...
-
جرزوان
لغتنامه دهخدا
جرزوان . [ ج ُ زُ ] (اِخ ) نام شهری است در جبال از توابع جوزجان . شهری است آبادان که مردم آن همه ثروتمندند. این شهر بدین جهت که بین دو کوه قرار دارد به مکه ٔ معظمه بسیار شباهت دارد. و خراسانیها آن را کرزوان میخوانند. (از معجم البلدان ). رجوع به مرآت ...
-
گوزگانان
لغتنامه دهخدا
گوزگانان . [ گ َ ] (اِخ ) ناحیتی است [ از خراسان ] آبادان و با نعمت بسیار و با داد و عدل و ایمن ، و این ناحیتی است کی مشرق او حدود بلخ است و تخارستان تا به حدود بامیان ، و جنوب وی آخر حدود غور است و حدبست ، و مغرب وی حدود غرچستان است و قصبه ٔ بشین اس...