کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جود بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جود بازی
لهجه و گویش تهرانی
اظهار ترس زیاد
-
واژههای مشابه
-
ذی جود
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) بخشنده ، سخی .
-
کَرَم و جُود
فرهنگ گنجواژه
بخشندگی.
-
جود و احسان
فرهنگ گنجواژه
کَرَم.
-
جود و سخا
فرهنگ گنجواژه
بخشندگی.
-
جود و کرم
فرهنگ گنجواژه
بخشندگی.
-
جود و مِنت
فرهنگ گنجواژه
بخشش و منت.
-
جستوجو در متن
-
بازیگه
لغتنامه دهخدا
بازیگه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف بازیگاه . بازیجای . جای بازی . میدان . بازیکده : بازیگه شمس و قمر و ببر و هژبر است منزلگه جود و کرم و حلم و وقار است . منوچهری .چو در بازیگه میدان رسیدندریرویان ز شادی می پریدند. نظامی .و رجوع به بازیگاه و بازیکده ...
-
طناز
لغتنامه دهخدا
طناز. [ طَن ْ نا ] (ع ص ) بسیار فسوس کننده . (منتهی الارب ). فسوس دارنده . (دهار). افسونگر. (مهذب الاسماء). که سخریه کند. که دست اندازد. (صحاح الفرس ). بسیارسخن به رموز گوینده . (غیاث ) (آنندراج ) : به چنگ باز گیتی در، چو بازت گشت سرپیسه کنونت باز با...
-
مصعبی
لغتنامه دهخدا
مصعبی . [ م ُ ع َ ] (اِخ ) ابوالطیب محمدبن حاتم . به گفته ٔ تاریخ بیهقی صاحب دیوان رسالت نصربن احمد سامانی و یگانه ٔ روزگار بوده است در همه ٔ ادوات فضل . و به قول ثعالبی در «یتیمةالدهر» وزارت این پادشاه داشته و در همه ٔ کارهای معاشرت و ندیمی و اسباب ...
-
ابوالطیب
لغتنامه دهخدا
ابوالطیب .[ اَ بُطْ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) مصعبی . محمدبن حاتم از وزراء و شعرای سامانیان و صاحب دیوان رسالت و ممدوح رودکی است . ثعالبی گوید: کان فی جمیع ادوات المعاشرة و المنادمة و آلات الریاسة و الوزارة علی ما هو معروف مشهور و کانت یده فی الکتابة ضرةالب...
-
وقار
لغتنامه دهخدا
وقار. [ وَ ] (ع مص ) وقارة. آهسته و بردبار گردیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به آرام شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || (اِمص ) آهستگی و بردباری . (اقرب الموارد) (مه...
-
زیرکسار
لغتنامه دهخدا
زیرکسار. [ رَ ] (ص مرکب ) خداوند ادراک و فهم و شعور باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). یعنی خداوند فهم ، چه «سار»بمعنی صفت و «سر» هر دو آمده ... (فرهنگ رشیدی ). یعنی خداوند فهم و دانش که در سرش هوش باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) : به جود اون...