کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هفت جوب
لغتنامه دهخدا
هفت جوب . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران که 119 تن سکنه دارد. آب آن از رود کرج و محصول عمده اش غله ، صیفی ، بنشن و چغندرقند است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
جوب نو
لغتنامه دهخدا
جوب نو. [ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دالوند بخش زاغه ٔشهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از نهر زاغه و محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه ٔ دالوند هستند...
-
زرین جوب
لغتنامه دهخدا
زرین جوب . [ زَرْ ری ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش کامیاران شهرستان سنندج و یکهزارگزی جنوب خاور کامیاران واقع است و 187 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زرین جوب
لغتنامه دهخدا
زرین جوب . [ زَرْ ری ] (اِخ ) دهی از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار است که در بیست هزارگزی شمال باختری خسروآباد واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زرین جوب
لغتنامه دهخدا
زرین جوب . [ زَرْ ری ] (اِخ ) دهی از دهستان ذهاب است که در بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ریگ جوب
لغتنامه دهخدا
ریگ جوب . (اِخ ) دهی از بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان . 135 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و توتون و حبوب و قلمستان و صنایع دستی زنان جاجیم و پلاس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
شاه جوب
لغتنامه دهخدا
شاه جوب . (اِ مرکب ) جوی بزرگ . شاه جوی .
-
شاه جوب
لغتنامه دهخدا
شاه جوب . (اِخ ) (چشمه ٔ...) در زیر گردنه ٔ گل زرد که در راه لار به تهران واقع است قرار دارد و در اواخر بهار این چشمه دیده شده است که تقریباً پنج سنگ آب دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 236).
-
شاه جوب
لغتنامه دهخدا
شاه جوب . (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . دارای 255 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قاضی جوب
لغتنامه دهخدا
قاضی جوب . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . در 60000گزی خاور سنندج و 12000گزی شمال خاور دهگلان و در دشت واقع و هوای آن سردسیری است . 344 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه ٔ آرزند و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اها...
-
قشلاق جوب
لغتنامه دهخدا
قشلاق جوب . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در 41 هزارگزی شمال خاوری سنندج و 3 هزارگزی قلعه فولاد. موقع جغرافیایی آن تپه ماهورو هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 150 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زر...
-
نارپ جوب
لغتنامه دهخدا
نارپ جوب . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت . در 6 هزارگزی جنوب سبزواران و 2 هزارگزی راه فرعی سبزواران به کهنوج واقع است و ده تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ص 406).
-
پشت جوب
لغتنامه دهخدا
پشت جوب . [ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از دیه های تنکابن . (مازندران و استرآباد رابینو ص 106).
-
پی جوب
لغتنامه دهخدا
پی جوب . [ پ َ / پ ِ ] (اِمرکب ) (از: پی بمعنی دنبال + جوب ، مصحف جوی ، نهر آب ) قسمی سفیدار، و در منجیل و خوار و دامغان بدین نام مشهور است . پده . پی آب .
-
جوبِ آب
لهجه و گویش تهرانی
نهر آب