کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوان مرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دختر شوخ و جوان
دیکشنری فارسی به عربی
مهرة
-
جوان خارج رفته
دیکشنری فارسی به عربی
معکرونة
-
ماده خوک جوان
دیکشنری فارسی به عربی
خنزيرة
-
پیر و جوان
فرهنگ گنجواژه
همگان،همه.
-
جوان و جاهل
فرهنگ گنجواژه
جوان کم عقل.
-
شخصی که همراه خانم های جوان میرود
دیکشنری فارسی به عربی
وصيفة
-
نگهبان یاملا زم خانم های جوان
دیکشنری فارسی به عربی
وصيفة
-
همراه دختران جوان رفتن (برای حفاظت انها)
دیکشنری فارسی به عربی
وصيفة
-
زنی که مواظبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد
دیکشنری فارسی به عربی
معلمة
-
جستوجو در متن
-
جونه مرگ،جونم مرگ
لهجه و گویش تهرانی
جوان مرگ .
-
مرگ
لغتنامه دهخدا
مرگ . [ م َ ] (اِ) اسم از مردن .مردن . (برهان ) (آنندراج ). باطل شدن قوت حیوانی و حرارت غریزی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). فنای حیات و نیست شدن زندگانی و موت و وفات و اجل . (ناظم الاطباء). از گیتی رفتن . مقابل زندگی و محیا. درگذشت . فوت . کام . هوش . منی...
-
ورپریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] varparidan به مرگ ناگهانی از دنیا رفتن؛ جوانمرگ شدن. Δ بیشتر دربارۀ کودکان استعمال میشود.
-
آهوان
لغتنامه دهخدا
آهوان . [ هَُ ] (اِ) ج ِ آهو : همه مرگ رائیم پیر و جوان که مرگ است چون شیر و ما آهوان .فردوسی .
-
ورپریده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] varparide ویژگی کودکی که دچار مرگ ناگهانیشده. Δ در خطاب به کودکی که همه را آزار میدهد یا نفرینی دربارۀ فردِ جوان به کار میرود.
-
تازه برگ
لغتنامه دهخدا
تازه برگ . [ زَ / زِب َ ] (ص مرکب ) تر. خرم . پرطراوت . جوان : بسان درختی بود تازه برگ دل از کین شاهان نترسد ز مرگ .فردوسی .