کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوانک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جوانک
/javānak/
معنی
پسر جوان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
boy, youngling, youth
-
جستوجوی دقیق
-
جوانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ جوان] javānak پسر جوان.
-
جوانک
دیکشنری فارسی به عربی
شاب , طفل , فتي
-
جستوجو در متن
-
برناچه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مصغرِ برنا] [قدیمی] bornāče جوانک.
-
younglings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یونگ ها، جوانه، جوانک، مبتدی
-
callant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تماس گیرنده، جوانک، پسر بچه
-
puppy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توله سگ، جوانک خود نما ونادان
-
lad
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پسر، پسر بچه، جوانک، غلام
-
lads
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بچه ها، پسر بچه، جوانک، غلام
-
callants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تماس گیرنده ها، جوانک، پسر بچه
-
puppies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توله سگ ها، توله سگ، جوانک خود نما ونادان
-
youngsters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوانان، نوجوان، پسر بچه، جوانک، نو باوه، برگچه
-
فتي
دیکشنری عربی به فارسی
جوجه اي که هنوز پر درنياورده , شخص بي تجربه وناشي , پسر بچه , جوانک
-
sprigs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاخه ها، ترکه، شاخه کوچک، میخ کوچک بی سر، جوانک، نو باوه، گلدوزی کردن، بشکل شاخ و برگ در اوردن
-
chap
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چپ، مرد، شکاف، مشتری، جوانک، ترک، فک، چانه، خراش، انتخاب کردن، شکاف دادن، ترکاندن، زدن، خشکی زدن