کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جه جه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جه جه
لغتنامه دهخدا
جه جه . [ ج ِ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هلایجان بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. کوهستانی معتدل است . سکنه 195 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
واژههای همآوا
-
جحجح
لغتنامه دهخدا
جحجح . [ ج َ ج َ ] (ع ص ، اِ) کلمه ای است که بدان گوسپند را زجر کنند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جُحجُح .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جُحجح شود. || مرد ناکس و رذیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مهتر. (...
-
جحجح
لغتنامه دهخدا
جحجح . [ ج ُ ج ُ ] (ع اِ) گوسپند نر بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کلمه ای است که بدان گوسپند را زجر کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جَحجَح .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جَحجح شود.
-
جستوجو در متن
-
هلایجان
لغتنامه دهخدا
هلایجان . [هََ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای شش گانه ٔ بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز که در کوهستان واقع شده و اکثر قراءآن از رودخانه و چشمه مشروب میشود. محصول عمده اش غله و برنج است . شامل 28 آبادی بزرگ و کوچک و جمعاً دارای بیش از 3000 تن سکنه است ، از قر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قره جه احمد. رجوع به صافی قاضی احمدبن قره جه احمد شود.
-
بوجه
واژهنامه آزاد
یا بو جه کردن یعنی حامله شدن زن از راه حرام یا پیش از ازدواج
-
قراجه داغ
لغتنامه دهخدا
قراجه داغ . [ ق َ ج ِ ] (اِخ ) رجوع به قره جه داغ شود.
-
قرجه طاق
لغتنامه دهخدا
قرجه طاق . [ ق َ رَ ج َ ] (اِخ ) جایی است . رجوع به قره جه طاق شود.
-
جوغ
لغتنامه دهخدا
جوغ . (اِ) بروزن دوغ ، چوبی را گویند که در وقت زراعت کردن بر گردن گاو نهند. (برهان ). رجوع به جغ و یوغ و جه شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) حمیدی ملقب بقره جه . او راست : حاشیه برالفوائد الضیائیة جامی . وفات او بسال 1024 هَ . ق . بود.
-
جهمرز
لغتنامه دهخدا
جهمرز. [ ج ِ م َ ] (اِ مرکب ) مباشرت و جماع با فاحشه کردن ، و این کلمه مرکب است از جه بمعنی فاحشه و مرز بمعنی جماع . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ).
-
تریوه
لغتنامه دهخدا
تریوه . [ ت َ وِ ] (اِ) راهی بود بر شبه پشته . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 482). راه پشته پشته ٔ ناهموار پست و بلند را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). راه پشته پشته بود. (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (شرفنامه ٔمنیری ). راهی پشته پشته . (صحا...
-
گورتک
لغتنامه دهخدا
گورتک . [ ت َ ] (ص مرکب ) که مانند گور بدود : برق جه ، بادگذر یوزدو و کوه قرارشیردل پیل قدم گورتک آهوپرواز.منوچهری .