کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهیزیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جهیزیه
/jahiziy[y]e/
معنی
اسباب، رخت، اثاث، و چیزهای دیگر که عروس با خود به خانۀ داماد میبرد.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
وردک
دیکشنری
dower, dowry
-
جستوجوی دقیق
-
جهیزیه
فرهنگ واژههای سره
وردک
-
جهیزیه
فرهنگ فارسی معین
(جَ یّ) نک جَهیز.
-
جهیزیه
لغتنامه دهخدا
جهیزیه . [ ج َ زی ی َ ] (اِ) جهاز. جهیز. رخت عروس . رجوع به جهاز و جهیز شود.
-
جهیزیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. عربی] jahiziy[y]e اسباب، رخت، اثاث، و چیزهای دیگر که عروس با خود به خانۀ داماد میبرد.
-
جهیزیه
دیکشنری فارسی به عربی
مهر
-
جستوجو در متن
-
tocher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توشه، جهیزیه
-
tochers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاقوها، جهیزیه
-
جُل و جهاز،جَر و جهاز
لهجه و گویش تهرانی
جهیزیه،وسایل
-
جهیز
واژگان مترادف و متضاد
۱. جهاز، جهیزیه ۲. توسن
-
dowries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوزخ، جهیزیه، مهریه، جهاز، جهیز، کابین، ژنی
-
جاز
لهجه و گویش تهرانی
جهیزیه،جهاز:عروس که جاز نداره این همه ناز نداره.
-
مهر
دیکشنری عربی به فارسی
جهيز , جهاز , جهيزيه , کابين , مهريه , تاتو , اسب کوتاه وکوچک , ريز , تسويه حساب کردن , پرداختن , خلا صه اخبار
-
جهیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ جهاز] jahiz =جهیزیه: ◻︎ ور دوست دست میدهدت هیچ گو مباش / خوشتر بُوَد عروس نکوروی بیجهیز (سعدی۲: ۴۶۱).
-
وردک
لغتنامه دهخدا
وردک . [ وَ دَ ] (اِ) جهاز عروس یعنی اسبابی که بااو به خانه ٔ شوهر برند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). جهیزیه . (مؤید الفضلا) (شرفنامه ٔ منیری ). آنچه عروس به خانه ٔ داماد میبرد. (فرهنگ فارسی معین ).