کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهرم
لغتنامه دهخدا
جهرم . [ ج َ رُ ] (اِخ ) شهر جهرم مرکز شهرستان جهرم و بخش کوهک ، نام قدیمی آن گهرم (زمین گرم ) و جهرم معرب آنست . این شهر از شهرهای بسیار قدیم ایران بوده ، فردوسی در شاهنامه از آن در عصر ساسانیان نام برده و مستوفی در نزهةالقلوب بانی آنرا بهمن بن اسفن...
-
جهرم
لغتنامه دهخدا
جهرم . [ ج َ رُ ] (اِخ ) یکی از شهرستانهای هشتگانه ٔ استان هفتم کشور (فارس ) است و محدود است بحدود زیر: از شمال بشهرستانهای فسا و شیراز، از خاور به بخش داراب ، از شهرستان فسا و شهرستان لار، از باختر به شهرستان فیروزآباد، از جنوب بشهرستان لار. هوای ای...
-
واژههای همآوا
-
جحرم
لغتنامه دهخدا
جحرم . [ ج َ رَ ] (ع ص ) دچار تنگ خویی : رجل جحرم ؛ مرد تنگ خو و بدخلق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) .
-
جستوجو در متن
-
St. Jerome
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیابان جهرم
-
آبسرد
واژهنامه آزاد
یکی از روستاهای استان فارس که جزء شهرستان جهرم میباشد و بین شیراز و جهرم واقع شده است.(70 کیلو متری شیراز و 110 کیلومتری جهرم قرار گرفته است).
-
بارشک
لغتنامه دهخدا
بارشک . [ رِ ] (اِ) قسمی بادام کوهی در نزدیک جهرم .
-
باورجان
لغتنامه دهخدا
باورجان . [ وَ ] (اِ) قسمی بادام در جهرم . (یادداشت مؤلف ).
-
گاسم
واژهنامه آزاد
(بخش خفر، جهرم، استان فارس) گاسَم؛ شاید هم.
-
تمزونه
واژهنامه آزاد
به جای این -این حرف در قدیم بین مردم جهرم رواج داشت که هم اکنون دو محله های قدیمی نیز یافت می شود
-
سود
واژهنامه آزاد
(فارس، جهرم، بخش خفر) کوزۀ آب.
-
کهرم
لغتنامه دهخدا
کهرم . [ ک َ رُ ] (اِخ ) نام شهری قدیم از شهرهای فارس که در زمان اردشیر بابکان نیز آباد بوده و معرب آن جهرم است . (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به جهرم شود.
-
جهرمیة
لغتنامه دهخدا
جهرمیة. [ ج َ رَ / رُ می ی َ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از بساط یا جامه ای است از کتان منسوب به جهرم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جهرم و جهرمی شود.
-
چهرم
لغتنامه دهخدا
چهرم . [ چ َ رُ ] (اِخ ) تلفظی از جهرم است : ز چهرم بیامد به شهر ستخرکه آزادگان را بدان بود فخر. فردوسی .رجوع به جهرم شود.