کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جهانیدن
/jahānidan/
معنی
=جهاندن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهانیدن
فرهنگ فارسی معین
(جَ دَ) (مص م .) نک جهاندن .
-
جهانیدن
لغتنامه دهخدا
جهانیدن . [ ج َ دَ ] (مص )جهاندن . مصدر متعدی از جستن . به جستن داشتن . سکیزانیدن . رجوع به جهاندن شود. || جهانیدن گشن را بر ماده : اول کس که خر را بر مادیان جهانید تا استر زاد او [ افریدون ] بود. (ابن بلخی ).
-
جهانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] jahānidan =جهاندن
-
جستوجو در متن
-
برجهانیدن
لغتنامه دهخدا
برجهانیدن . [ ب َ ج َ دَ ] (مص مرکب ) جهانیدن . باعث برجهیدن گشتن . (ناظم الاطباء). برخیزانیدن . (آنندراج ). بجستن داشتن . ایثاب . (المصادر) (منتهی الارب ). انزاء. (منتهی الارب ). رجوع به جهانیدن شود.
-
منجک
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ) (اِ.) نوعی شعبده که عبارت است از بیرون جهانیدن پاره های آهن و سنگ ریزه از کاسة آب یا قلم از دوات .
-
جستانیدن
لغتنامه دهخدا
جستانیدن . [ ج َ دَ ] (مص ) ایثاب (برجهانیدن ). (المصادر زوزنی ). جستن کنانیدن و فرمودن . جهانیدن فرمودن . || وزیدن فرمودن . || باعث ضربان و جَستن عضوی گشتن . (ناظم الاطباء).
-
تزایغ
لغتنامه دهخدا
تزایغ. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) بچسبیدن . (زوزنی ). سوی یکدیگر کنبانیدن و تمایل کردن . (ناظم الاطباء). سوی یکدیگر کنبانیدن ، و کنبانیدن بمعنی بر جهانیدن و کشانیدن باشد.(آنندراج ). تمایل . (متن اللغه ) (المنجد) (اقرب الموارد): تزایغت اسنانه ُ؛ ای تمایلت . ...
-
دب
لغتنامه دهخدا
دب . [ دَ ] (اِ) نگاه داشتن . (برهان ) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). نگاهداشت بود. (جهانگیری ). نگهداشت . (آنندراج ). || جهانیدن اسب را گویند بلغت هندی . (برهان ) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
-
ترنگانیدن
لغتنامه دهخدا
ترنگانیدن . [ت ُ رُ / رَ دَ ] (مص ) مصدر ترنگ است و بمعنی بصدا درآوردن چله کمان باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ترنگ کردن و برانگیزانیدن و جهانیدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترنگ شود : باز شعریش بر ترنگانی به تقاضا قدم بلنگانی .اوحدی (ا...
-
تنزیة
لغتنامه دهخدا
تنزیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) برجهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). برجستن و برسکیزانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برگشنی داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). نرم جهانیدن نر بر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطبا...
-
ازغال
لغتنامه دهخدا
ازغال . [ اِ ] (ع مص ) گمیز راندن شتر دفعةً دفعةً. بول انداختن شتر دفعه دفعه . (منتهی الارب ). انداختن اشتر بول را. (تاج المصادر بیهقی ). || ریختن آب و مانند آن . || دانه دادن مرغ بچه را. (منتهی الارب ). || خون بیرون جهانیدن زخم و ضرب از جراحت . (از ...
-
جهاندن
لغتنامه دهخدا
جهاندن . [ ج َ دَ ] (مص ) جهانیدن . مصدر متعدی از جهیدن ، جستن . بجستن واداشتن . پرش دادن . به جست و خیز وادار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). سکیزاندن : فرس بیرون جهاند از کل کونین علم زد بر سریرقاب قوسین . نظامی .اسب در میدان رسوایی جهانم مردواربیش از ...
-
جستن
لغتنامه دهخدا
جستن . [ ج َ ت َ ] (مص ) رها شدن . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). رهائی یافتن . رَستن . (ناظم الاطباء). خلاص شدن : ز بددست ضحاک تازی ببست به مردی ز چنگ زمانه بجست . فردوسی .که جستی سلامت ز کام نهنگ بگاه گریزش نکردی درنگ . فردوسی .پرستندگان آ...