کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهانگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نورالدین
لغتنامه دهخدا
نورالدین .[ رُدْ دی ] (اِخ ) جهانگیر. رجوع به جهانگیر شود.
-
عالمگیر
فرهنگ واژههای سره
جهانگیر
-
worldmaker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جهانگیر
-
worldman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جهانگیر
-
کشورستان
واژگان مترادف و متضاد
جهانگیر، غالب، کشورگشا، مملکتگیر
-
همگانی
واژگان مترادف و متضاد
جهانگیر، عالمگیر، عام، عمومی، عمیم، کلی، کلی، همگی
-
اونیورسال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [انگلیسی: universal] 'universāl ۱. کلی؛ جامع.۲. عمومی؛ همگانی.۳. جهانگیر.
-
جمال الدین
لغتنامه دهخدا
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین انجو که منتسب بدیار اکبرشاه و پسرش جهانگیر بود. وی کتاب لغت فارسی خود را بحکم اکبرشاه شروع کرد و بنام جهانگیر آنرا فرهنگ جهانگیری نامید. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کیومرث
لغتنامه دهخدا
کیومرث . [ ک َ م َ ] (اِخ ) ابن جهانگیر. از ملوک بادوسبان (914 هَ . ق .) رجوع به بادوسبان شود.
-
عالمگیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. جهانی، عالمی ۲. جهانگیر، فراگیر ۳. اپیدمی ۴. جهانگشا، فاتح، کشورگشا، کشورگیر
-
فاتح
واژگان مترادف و متضاد
پیروز، پیروزمند، جهانگشا، جهانگیر، چیره، غالب، فایق، فیروز، فیروزمند، قاهر، مظفر، منصور، ناصر ≠ مغلوب
-
جان گیر
لغتنامه دهخدا
جان گیر. (نف مرکب )کنایه از عزرائیل . (آنندراج ). گیرنده ٔ جان . قبض جان کننده . || مخفف جهانگیر. (ناظم الاطباء).
-
مانژن
لغتنامه دهخدا
مانژن . [ ژَ ] (اِخ ) ژنرال فرانسوی (1866-1925م .) که در جنگ جهانگیر اول در دفاع از کشورش مخصوصاً در وردن رشادتی تمام از خود نشان داد. (از لاروس ).
-
رستم خان
لغتنامه دهخدا
رستم خان . [ رُ ت َ ] (اِخ ) یا رستم بن جهانگیر یا رستم خان بن جهانگیر. از امرای لر کوچک ، که سمت للگی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت لرستان داشته و حیات او از 949 تا 978 هَ . ق . بوده است . رجوع به تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 451 و 452 شود.
-
گیتی گشا
لغتنامه دهخدا
گیتی گشا. [ گ ُ ] (نف مرکب ) گشاینده ٔ گیتی . فاتح . جهانگیر : پسر کو با پدرهمدل بود بسیار مه باشدبخاصه چون پدر گیتی گشایی تاج ده باشد.فرخی .