کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهانگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جهانگیر
معنی
( ~.) (ص فا.) گیرندة جهان .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
عالمگیر، فاتح، کشورستان، همگانی ≠ جهاندار
دیکشنری
universal
-
جستوجوی دقیق
-
جهانگیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: jahāngir) جهان گشا ، بسیار مشهور در همهی جهان ، فراگیرندهی عالم .
-
جهانگیر
واژگان مترادف و متضاد
عالمگیر، فاتح، کشورستان، همگانی ≠ جهاندار
-
جهانگیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) گیرندة جهان .
-
جهانگیر
لغتنامه دهخدا
جهانگیر. [ ج َ ] (نف مرکب ) فتح کننده ٔ دنیا. گیرنده ٔ عالم . جهانگشا : چنین داد پاسخ که ای پهلوان جهانگیر و بیدار و روشن روان . فردوسی .دریغا که پند جهانگیر زال نپذرفتم وآمدم بدسگال . فردوسی .جهانگیر شاهی جهاندار باش مبادت از این دار و گیر انقلاب . ...
-
جهانگیر
لغتنامه دهخدا
جهانگیر. [ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجوی بخش مرکزی شهرستان مراغه . سکنه 176 تن . آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات ، کرچک و نخود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
واژههای مشابه
-
جهانگیر نورالدین
لغتنامه دهخدا
جهانگیر نورالدین . [ ج َ رُدْ دی ] (اِخ ) یکی از امپراطوران مغول هند است که بسال 1014 هَ . ق ./ 1605م . بحکومت رسید. رجوع به ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 297 شود.
-
ده جهانگیر
لغتنامه دهخدا
ده جهانگیر. [ دِه ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در 14هزارگزی خاور بنجار. سکنه ٔ آن 134 تن . آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
سراب جهانگیر
لغتنامه دهخدا
سراب جهانگیر. [ س َ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بالاگریوه ٔ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری ملاوی کنار خاوری راه شوسه ٔ خرم آباد - اندیمشک . دارای 40 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
قلعه جهانگیر
لغتنامه دهخدا
قلعه جهانگیر. [ ق َ ع َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاغه بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 20هزارگزی شمال دورود و کنار راه مالرو بهرام آباد به خواهران . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 32 تن ، آب آن از قنات و محصول آن غلات و...
-
معزالدین جهانگیر
لغتنامه دهخدا
معزالدین جهانگیر. [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ن ِ ج َ ] (اِخ ) پسر نصرةالدین شاه یحیی مظفری بود که پس از فتح شیراز به امر امیر تیمور با جمعی دیگر از شاهزادگان آل مظفر به قتل رسید. و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 324 و تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 442 و 443 ...
-
جهانگیر آق قویونلو
لغتنامه دهخدا
جهانگیر آق قویونلو. [ ج َ رِ ق ُ ] (اِخ ) یکی از امرای آق قویونلو که در آذربایجان و غیره از سال 848 هَ . ق ./ 1444 م . بحکومت رسید. رجوع به ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 227 شود.
-
واژههای همآوا
-
جهان گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] jahāngir ۱. بینالمللی؛ جهانی.۲. = جهانگشا۳. کسی یا چیزی که شهرتش به همۀ نقاط جهان برسد.