کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنینبینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
fetoscopy
جنینبینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مشاهدۀ زهسان در زهدان بهکمک زهسانبین متـ . زهسانبینی
-
واژههای مشابه
-
جنین
فرهنگ واژههای سره
رویان
-
fetus/ foetus
جنین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] رویان پستانداران در مراحل پایانی رشد؛ در انسان این مرحله از آغاز هفتۀ نهم تا هنگام تولد است متـ . زهسان
-
جنین
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - هرچیز پوشیده . 2 - موجودی که هنوز در رحم مادر به رشد خود ادامه می دهد.
-
جنین
لغتنامه دهخدا
جنین . [ ج َ ] (اِ) میز کوچک . (ناظم الاطباء).
-
جنین
لغتنامه دهخدا
جنین . [ ج َ ] (ع اِ) مرده در گور. || هر چیز پوشیده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بچه اندر شکم . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). بچه که در شکم مادر باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ج ، اجنة، اَجْنُن : شعر ناگفتن به از شعری که باشد...
-
جنين
دیکشنری عربی به فارسی
جنين , رويان , گياهک تخم , مرحله بدوي
-
جنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اجنَّة] (زیستشناسی) janin فرزند هر موجود مهرهداری که در رحم یا تخم قرار دارد و پس از رسیدن به مرحلۀ خاصی از تکوین از جای خود خارج میشود؛ رویان.
-
جنین
دیکشنری فارسی به عربی
جرثومة , جنين , شرنقة
-
جنین
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ǰenin طاری: ǰenin طامه ای: vačča-ye nâras طرقی: ǰenin کشه ای: ǰenin نطنزی: ǰenin
-
جنین
واژهنامه آزاد
با فتح جیم بر وزن فعیل؛ بر گرفته از واژۀ جن (هر چیزی که از دیده مستور باشد) به معنای موجود زنده ای که به دلیل قرار کرفتن در رحم از دیدگان مستور (پوشیده) است.
-
بینی
واژگان مترادف و متضاد
۱. پوز، خیشوم، دماغ، غنه ۲. مشام
-
بینی
لغتنامه دهخدا
بینی . (اِ) ترجمه ٔ انف . ظاهراً مرکب است از بین بمعنی بینش و یای نسبت زیرا که این عضو مرئی میشود یا آنکه متصل بچشم که محل بینش است واقع شده و بهر تقدیر از صفات و تشبیهات اوست یعنی آنچه در اشعار می آید از: قلم ، نرگس ، الف ، انگشت و جز آن . (آنندراج ...
-
بینی
لغتنامه دهخدا
بینی . (اِخ ) یوسف بن مبارک بن بینی . محدث است . (منتهی الارب ).