کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنید شیرازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنید شیرازی
لغتنامه دهخدا
جنید شیرازی . [ ج ُ ن َدِ ] (اِخ ) معین الدین ابوالقاسم . از شاعران و نویسندگان است . او راست : شدالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار در مزارات شیراز و تألیف آن بسال 791 هَ . ق . است . این کتاب بتصحیح و تحشیه ٔ محمد قزوینی بسال 1328 هَ . ش . در تهرا...
-
واژههای مشابه
-
سلطان جنید
لغتنامه دهخدا
سلطان جنید. [ س ُ ج ُ ن َ ] (اِخ ) از دودمان صفوی و جد شاه اسماعیل صفوی میباشد. رجوع به صفوی و صفویه شود.
-
ابن جنید
لغتنامه دهخدا
ابن جنید. [ اِ ن ُ ج ُ ن َ ] (اِخ ) ابوعلی محمدبن احمدبن جنید اسکافی . فقیهی شیعی ، استاد مفید علیه الرحمه . بسیاری از فقهای معاصر از او روایت دارند و او به عراق عرب و ظاهراً در بغداد میزیسته و با معزالدوله ٔ دیلمی مکاتبات داشته و در فهرست کتب او جوا...
-
ابن جنید
لغتنامه دهخدا
ابن جنید. [ اِ ن ُ ج ُ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از زُهّاد. و از کتب اوست : کتاب المحبه .کتاب الخوف . کتاب الورع . کتاب الرهبان . (ابن الندیم ).
-
جنید بغدادی
لغتنامه دهخدا
جنید بغدادی . [ ج ُ ن َ دِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جنید خزاز زجاج ، مکنی به ابوالقاسم . از عرفا و صوفیان بنام و علماء دین بود. مولد و منشاء و وفات او ببغداد بود. اصل او از نهاوند است و به قواریری مشهور گردید. او را پیشوای مذهب صوفیه میدانند زیرا تصوف...
-
جنید مری
لغتنامه دهخدا
جنید مری .[ ج ُ ن َ دِ م ُرْ ری ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عمروبن حارث دمشقی . امیر خراسان در زمان هشام بن عبدالملک بود و بسال 116 هَ . ق . درگذشت . (الاعلام زرکلی ج 1 ص 195). و رجوع به حبیب السیر چ قدیم ج 1 ص 261، 262 شود.
-
اسکاف بنی جنید
لغتنامه دهخدا
اسکاف بنی جنید. [ اِ ف ِ ب َ ج ُ ن َ ] (اِخ ) جائی است بعراق که باقی رود نهروان اندر کشت وی بکارشود. (حدود العالم ). اسکاف بنی الجنید، بنی الجنید رؤسای این ناحیه بودند و ایشان دارای کرم و نباهت بودند و این موضع بنام ایشان خوانده شد و آن شامل اسکاف ع...
-
جستوجو در متن
-
معین الدین
لغتنامه دهخدا
معین الدین . [ م ُ نُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به جنید شیرازی شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن جنید شیرازی . وی پسر معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی مؤلف «شَدﱡالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار» است که این کتاب پدر خود را به فارسی ترجمه کرده و نام آن را «ملتمس الاحباء خالصاً من الریاء» گذاشت که بین عامه به «هزارمزار»...
-
کارزی
لغتنامه دهخدا
کارزی . (اِخ ) کارزین . بقول یاقوت در معجم البلدان در عنوان «کارزین » بتقدیم مهمله بر معجمه یکی از صور نسبت به همین کلمه یعنی به کارزین است . (شدالازار جنید شیرازی بتصحیح و تحشیه ٔ مرحومان علامه محمد قزوینی و عباس اقبال ، حاشیه ٔ ص 448). و رجوع به کا...
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن یحیی شیرازی . یکی از بزرگان طریقت تصوّف است ، معاصر آل بویه . او صحبت جنید و رویم و سهل بن عبداﷲ دریافت . و خود شیخ ابوعبداﷲبن خفیف بود و عبداﷲ خفیف در کتاب خویش شرح حال او آورده است . رجوع به نامه ٔ دا...
-
خاصه
لغتنامه دهخدا
خاصه . [ خاص ْ ص َ ] (اِخ ) جمال الدین محمد معروف بخاصه که صاحب مسجدی بود و در آن مسجد مولانا نجم الدین محمدبن ابراهیم بن علی الکازرونی معروف به اصم بتذکیر مردم می پرداخت . (شدالازار فی حط الاوزار تألیف معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی چ محمد قزوینی...
-
ابومزاحم
لغتنامه دهخدا
ابومزاحم .[ اَ م ُ ح ِ ] (اِخ ) شیرازی . یکی از بزرگان شیوخ تصوف مائه ٔ سوم ، معاصر هارون و مأمون و معتصم و واثق ومتوکل خلفای عباسی است . او را با جنید و شبلی بعلت اختلاف مشارب مناظرات و منافراتیست . ابوعبداﷲ خفیف درکتاب خویش گوید: ابومزاحم از کبار ...