کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسکافی
لغتنامه دهخدا
اسکافی . [ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابن جنید ابوعلی محمدبن احمدبن جنید و خاندان نوبختی ص 117 شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ](اِخ ) جنید سیدالاقطاب سعیدبن عبید و برخی نسب او راجنیدبن محمدبن جنید الخراز القواریری النهاوندی البغدادی سلطان الطائفه گفته اند. رجوع به جنید... شود.
-
طاوس العلماء
لغتنامه دهخدا
طاوس العلماء. [ وو سُل ْ ع ُ ل َ ] (اِخ ) لقب ابوالقاسم جنید. یکی از بزرگان و مشاهیر متصوفه . رجوع به جنید شود. (از کشف المحجوب هجویری ).
-
معین الدین
لغتنامه دهخدا
معین الدین . [ م ُ نُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به جنید شیرازی شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن الجنید. رجوع به ابن جنید شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ )کنیت ابن جنید. رجوع به اهوازی ابن الجنید... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) خراز یا خزاز قواریری . رجوع به جنیدبن محمدبن جنید... شود.
-
جنیدیة
لغتنامه دهخدا
جنیدیة. [ ج ُ ن َ دی ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای که پیشوای آنان جنید بود. رجوع به کشف المحجوب هجویری شود.
-
سیدالطائفه
لغتنامه دهخدا
سیدالطائفه . [ س َی ْ ی ِ دُطْطا ءِ ف َ ] (اِخ ) لقب ابوالقاسم جنید بغدادی است .
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن جنید رازی ، مشهور به مالکی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی رازی شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) المسوحی . حسن بن علی . یکی از زهاد و مشایخ معاصر جنید.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) جنید الحجّام الکوفی . از روات حدیث است .
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) جنید الفلسطینی . عکرمةبن عمار از او روایت کند.
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) الخیار. از قدماء مشایخ است و با جنید و رویم صحبت داشته وطریقت از ایشان گرفته و پیوسته حکایت ایشان گفتی .
-
تاتلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāteli سفره؛ دستارخوان: ◻︎ چو خوردم تاتلی برداشت از پیش / دعا و شکر نعمت کرد درویش (شیخجنید: لغتنامه: تاتلی).