کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنید
فرهنگ نامها
(تلفظ: jonaid) (عربی) به معنای سرباز و لشکری ؛ (در اعلام) نام جنید بغدادی عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتدا و سید صوفیان صفا بود .
-
جنید
لغتنامه دهخدا
جنید. [ ج ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دههای مشهدسر. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 157 شود.
-
جنید
لغتنامه دهخدا
جنید. [ ج ُ ن َ ] (اِخ ) لقب سلطان صوفیه . (منتهی الارب ). رجوع به جنید بغدادی شود.
-
جنید
لغتنامه دهخدا
جنید. [ ج ُن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تالارپی بخش مرکز شهرستان قائمشهر است دارای 230 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ جنیدو محصول آن برنج ، پنبه ، کنف ، کنجد، نیشکر، غلات ، لبنیات . بنای امامزاده یحیی که روی تپه ٔ مجاور آبادی واقع است قدیمی است . (از فرهنگ ...
-
واژههای مشابه
-
سلطان جنید
لغتنامه دهخدا
سلطان جنید. [ س ُ ج ُ ن َ ] (اِخ ) از دودمان صفوی و جد شاه اسماعیل صفوی میباشد. رجوع به صفوی و صفویه شود.
-
ابن جنید
لغتنامه دهخدا
ابن جنید. [ اِ ن ُ ج ُ ن َ ] (اِخ ) ابوعلی محمدبن احمدبن جنید اسکافی . فقیهی شیعی ، استاد مفید علیه الرحمه . بسیاری از فقهای معاصر از او روایت دارند و او به عراق عرب و ظاهراً در بغداد میزیسته و با معزالدوله ٔ دیلمی مکاتبات داشته و در فهرست کتب او جوا...
-
ابن جنید
لغتنامه دهخدا
ابن جنید. [ اِ ن ُ ج ُ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از زُهّاد. و از کتب اوست : کتاب المحبه .کتاب الخوف . کتاب الورع . کتاب الرهبان . (ابن الندیم ).
-
جنید بغدادی
لغتنامه دهخدا
جنید بغدادی . [ ج ُ ن َ دِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جنید خزاز زجاج ، مکنی به ابوالقاسم . از عرفا و صوفیان بنام و علماء دین بود. مولد و منشاء و وفات او ببغداد بود. اصل او از نهاوند است و به قواریری مشهور گردید. او را پیشوای مذهب صوفیه میدانند زیرا تصوف...
-
جنید شیرازی
لغتنامه دهخدا
جنید شیرازی . [ ج ُ ن َدِ ] (اِخ ) معین الدین ابوالقاسم . از شاعران و نویسندگان است . او راست : شدالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار در مزارات شیراز و تألیف آن بسال 791 هَ . ق . است . این کتاب بتصحیح و تحشیه ٔ محمد قزوینی بسال 1328 هَ . ش . در تهرا...
-
جنید مری
لغتنامه دهخدا
جنید مری .[ ج ُ ن َ دِ م ُرْ ری ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عمروبن حارث دمشقی . امیر خراسان در زمان هشام بن عبدالملک بود و بسال 116 هَ . ق . درگذشت . (الاعلام زرکلی ج 1 ص 195). و رجوع به حبیب السیر چ قدیم ج 1 ص 261، 262 شود.
-
اسکاف بنی جنید
لغتنامه دهخدا
اسکاف بنی جنید. [ اِ ف ِ ب َ ج ُ ن َ ] (اِخ ) جائی است بعراق که باقی رود نهروان اندر کشت وی بکارشود. (حدود العالم ). اسکاف بنی الجنید، بنی الجنید رؤسای این ناحیه بودند و ایشان دارای کرم و نباهت بودند و این موضع بنام ایشان خوانده شد و آن شامل اسکاف ع...
-
جستوجو در متن
-
قواریری
لغتنامه دهخدا
قواریری . [ ق َ] (اِخ ) جنید. رجوع به جنید در همین لغت نامه شود.
-
قطب العلوم
لغتنامه دهخدا
قطب العلوم . [ ق ُ بُل ْ ع ُ ] (اِخ ) جنید بغدادی . رجوع به جنید بغدادی شود.